به سجده سر چو نهاد آن امام جن و بشر
برای طاعت درگاه خالق داور
برای کشتن آن میر مومنان از کین
گرفت تیغ به کف، ابن ملجم کافر
چنان به تارک او تیغ کین فرود آورد
که تا به جبههٔ او را شکافت سر تا سر
دریغ و درد که شق القمر سرش گردید
شهی که نیز، ز اعجاز اوست شق قمر
فتاد سر و قد او به دامن محراب
ز خون فرق همایون، محاسنش شد تر
میان ارض و سما هاتفی ندا در داد
که کشته گشت علی جانشین پیغمبر
به گوش مردم کوفه، چون این ندا آمد
تمام جانب مسجد شدند راه سپر
سحاب اشک فشاندند ز ابر دیدهٔ خود
شبر بسان شبیر و شبیرهمچو شبر
به اشک و آه ز مسجد به خانه اش بردند
شه سریر ولایت فتاد در بستر
چنان ز اهل حرم بانگ شور غم برخاست
که سوزشان به دل چرخ پیر، ریخت شرر
زشور نالهٔ اهل حرم ولی خدا
گشود دیده و بر هر طرف نمود نظر
درآن میان به حسینش نظر نمود و بدید
روان ز دیده سرشکش بود چو لؤلؤ تر
به گریه گفت که ای نور هر دو دیدهٔ من!
سرور سینهٔ زهرا و سبط پیغمبر
کنون که بهر من از دیده گوهر افشانی
به کربلا چه کنی ای مرا ز جان بهتر!
دمیکه دست علمدار لشگرت عباس
جدا شود ز یمین و یسار از پیکر
دمی که تیر خورد بر گلوی اصغر تو
دمی که چشم تو افتد به کشتهٔ اکبر
دمی که قاسم نسرین عذار تو گردد
زخون سر رخ و زلفش چو لالهٔ احمر
دمی که طفل حسن شمع عشق، عبدالله
به دامن تو بریدند دستش از پیکر
دمی که شمر نهد پا به روی سینهٔ تو
برای کشتن تو از کمر کشد خنجر
دمی که زینب غمدیده در محیط بلا
چو بخت خویش کند معجر سیاه به سر
دریغ و درد ازآن دم که قاتل خوانخوار
برد ز کینه لب تشنه از قفایت سر
فغان و آه از آن دم که خولی جانی
سرت نهان کند اندر تنور خاکستر
رقم کند چو حدیث شهادتت « ترکی »
چکد ز خامه او خون به صفحه دفتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعری در این شعر به وقایع ناگوار قتل امام علی (ع) و چگونگی آن اشاره میکند. او به سجده امام علی در برابر خداوند اشاره میکند و بیان میکند که چگونه ابن ملجم با شمشیر بر سر او زد و باعث کشته شدن او شد. شعر به احساسات غمگین و اندوهناک مردم کوفه و اهل بیت امام علی میپردازد، بیانگر ناله و گریه آنها در فقدان امام و ترس از آن روزهای آینده، مخصوصاً با ذکر نام حسین (ع) و مصیبتهای احتمالی که در کربلا بر او خواهد گذشت.
شاعر به تکرار ذکر مصیبتها میپردازد و صحنههایی از رنج و مرگ را به تصویر میکشد، از جمله برای عباس (ع)، حسین (ع) و دیگر عزیزانش. در نهایت، شعر به فاجعهای که بر اهل بیت امام حسین (ع) در کربلا میگذرد، اشاره میکند و به نوعی آدمیت و مظلومیت آنها را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: وقتی آن امام، سرش را به سجده گذاشت، جن و انسان به خاطر بندگی و اطاعت از خداوند قاضی، کنار هم به سجده درآمدند.
هوش مصنوعی: ابن ملجم، دشمنی کافر، برای به قتل رساندن آن پیشوای مؤمنان به خاطر کینهای که در دل داشت، شمشیری به دست گرفت.
هوش مصنوعی: چنان ضربهای به سر او زد که تا جبههاش را شکافتی بهطور کامل.
هوش مصنوعی: متاسفانه باید بگویم که شق القمر به عنوان یک معجزه، به نوعی دور از ذهن و بیفایده شد. این معجزهای که مربوط به سلطنت اوست، اکنون به فراموشی سپرده شده است.
هوش مصنوعی: سر و قامت او به دامن محل عبادت افتاد و خون از سرش ریخت، به طوری که محاسن او خیس شدند.
هوش مصنوعی: در میان زمین و آسمان صدایی شنیده شد که خبر از کشته شدن علی، جانشین پیامبر، میداد.
هوش مصنوعی: وقتی این صدا به گوش مردم کوفه رسید، همه به سمت مسجد رفتند و آماده دفاع شدند.
هوش مصنوعی: چشمانشان همچون ابر برای از دست دادن عزیزان، اشک میریزند و این اشکها به یاد شبیر (حضرت علی اکبر) ریزش میکند.
هوش مصنوعی: با گریه و زاری، او را از مسجد به خانهاش بردند، اینک شاه حکومت در بستر افتاده است.
هوش مصنوعی: از اهل حرم cries و نالهای برخاست که این درد و غم، دل کهن و پیر را نیز به آتش کشید.
هوش مصنوعی: از ضجه و ناله اهل حرم، خداوند چشم گشود و به هر سو نگاه کرد.
هوش مصنوعی: در آن لحظه به حسینش نگاه کرد و دید که اشک از چشمانش مثل مروارید در حال ریزش است.
هوش مصنوعی: به گریه گفت: ای روشنایی هر دو چشمانم! تو مایه شادی دل فاطمه و فرزند پیامبر هستی.
هوش مصنوعی: حال که به خاطر من اشکهای گرانبهایی از چشمانت میریزی، ای عزیزتر از جانم، در کربلا چه میکنی؟
هوش مصنوعی: زمانی که دست علمدار سپاه، عباس، از بدنش جدا شود و از طرف راست و چپ جدا گردد.
هوش مصنوعی: لحظهای که تیر به گلوی اصغر میخورد و لحظهای که چشمان تو به کشته اکبر میافتد، هر دو لحظاتی پر از اندوه و تأثیر عمیق هستند.
هوش مصنوعی: در لحظهای که قاسم، زیباترین صفات و جلوههای تو را به تصویر بکشد، چهرهاش مانند گل سرخی خواهد بود که از خون سر و موهایش رنگین شده باشد.
هوش مصنوعی: لحظهای که کودک حسن، مانند شعلهای از عشق، از دامن تو جدا شد و دستش از جسمش قطع گردید.
هوش مصنوعی: وقتی شمر پایش را روی سینهات بگذارد تا تو را بکشد، خنجر را از کمرش بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: لحظهای که زینب غمگین در دنیای مصیبت و درد، مانند سرنوشت خود، روسری سیاه بر سر میگذارد.
هوش مصنوعی: چه حسرتی دارد آن لحظه که دشمن سیری ناپذیر، به خاطر کینهاش، لبهای تشنهی تو را از زندگی گرفت.
هوش مصنوعی: ناله و گریه از زمانی است که یک بیرحم، جان تو را در دل خاک پنهان کند.
هوش مصنوعی: وقتی که داستان شهادت تو را «ترکی» رقم میزند، خون از قلم او بر صفحه دفتر میچکد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.