گنجور

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

گر وصال دوست میخواهی دلا

از مقام کفر و ایمان برتر آ

تا تو بیگانه نخواهی شد ز خود

با خدای خود نگردی آشنا

پاکباز و پاک رو گر نیستی

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

افتخار ما به فقرست و فنا

ما کجا و منصب و مال از کجا

با وجود ملک عشق لایزال

عارم آید زین جهان بی بقا

جان ما مستغرق نور لقاست

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

عارف اسرار پنهانیم ما

حاکم اقلیم عرفانیم ما

زاهد ار ما عقل و هشیاری مجو

کز شراب عشق مستانیم ما

ما گدایانیم لیکن تاج بخش

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

عاشقیم و مست صهبای لقا

از خودی بیگانه با حق آشنا

در شعاع آفتاب روی او

نیست گشته هست گشته بارها

نوش کرده باده جام فنا

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

میرسد هر دم بعاشق صد جفا

گوئیا از عشق می بارد بلا

چاره عاشق چه میداند طبیب

درد عشقش هست درد بی دوا

سرفرو نارد بوصلم آن صنم

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

من نخواهم شادی و عیش و طرب

درد و سوز عشق خواهم روز و شب

از غم و محنت گریزانند خلق

ما بجان جویای دردش ای عجب

وصل مطلوب آرزوی طالب است

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

ایهاالحیران فی وجه الحبیب

رب زدنی حیرة گویا نصیب

جز لقای روی جان افروز دوست

درد ما را نیست درمان ای طبیب

دایما در قصد خون جان ماست

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

هر زمان نقشی نماید حسن دوست

هر دو عالم جلوه رخسار اوست

مائی ما شد حجاب راه ما

ور نه دایم یار با ما روبروست

در خمارم ساقیا جامی بیار

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

وهومعکم زین معیت حق چه خواست

یعنی واجب را ز ممکن جلوه هاست

گر نه حسنش دایما در جلوه است

این نمود و بود عالم از کجاست

از تجلی جمال وحدت است

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

چیست عالم جلوه گاه حسن دوست

جلوه در عالم چه باشد جمله اوست

ظاهرا گر زانکه عالم مظهرست

مظهر و ظاهر چو وابینی هموست

در حقیقت نیست غیر از یار کس

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

یار ماباماست از ماکی جداست

مائی ما پرده ادبار ماست

هرکه از ما و منی بیگانه شد

بی حجاب ما بجانان آشناست

هست از وهم تو این پندار غیر

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

(در مقام لی مع الله سیر نیست

وحدت محض است اینجا غیر نیست)

(در قلندر خانه توحید عشق

کعبه و مسجد کنشت و دیر نیست)

(در مقام ذات بیرون از صفات

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

عشق ورزی مذهب ودین منست

می پرستی رسم و آیین منست

واقف سر نهان کنت کنز

این دل دانای حق بین منست

عاشقی کز قید کفر و دین برست

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

آفتاب روی تو تابان شدست

در شعاعش جان و دل حیران شدست

نور مطلق گشت ذرات جهان

تاکه خورشید رخت تابان شدست

جان که در تاب تجلی شد فنا

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

دل ز بند غم دمی آزاد نیست

بی غم عشق تو جانم شاد نیست

طاقت تاب غم عشق از کجاست

جان و دل راگر ز توامداد نیست

آنچنانم واله حسن رخت

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

رند و قلاشیم و مست و می پرست

از شراب عشق تو رفته ز دست

معتکف در کعبه و مسجد بدم

در خراباتم کنون افتاده مست

تا بمعشوقی کنی اظهار ناز

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

هرکه عاشق نیست مرد کار نیست

بوالهوس را بر دراو بار نیست

زآتش عشق است داغی بر دلم

نیست عاشق هرکه دل افکار نیست

هرکه شد مستغرق دیدار تو

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

با غم معشوق ما را کارهاست

از جفای عشق بردل بارهاست

سربلندیهاست از دلبر مرا

گرچه از عشق من او را عارهاست

دایم از شوق گلستان رخش

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

گشت تابان مهر ذاتش از صفات

وز صفاتش گشت روشن کاینات

گر ندیدی پرتو روی حبیب

از چه کردی سجده کافر پیش لات

دیده باطن گشا ظاهر ببین

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

هرکه او پیوسته با یاد خداست

لطف حق در شان وی بی منتهاست

پرشد از نور الهی کاینات

جان مستان غرقه بحر صفاست

حق تجلی میکند برکوه طور

[...]

اسیری لاهیجی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode