گنجور

 
اسیری لاهیجی

گر وصال دوست میخواهی دلا

از مقام کفر و ایمان برتر آ

تا تو بیگانه نخواهی شد ز خود

با خدای خود نگردی آشنا

پاکباز و پاک رو گر نیستی

کی تو برخوردار باشی از لقا

با می و معشوق باشد هم نفس

هرکه شد خاک ره رندان چو ما

عاشقی کو واصل معشوق شد

فاش میگوید و من اهوی انا

خوش درآ در وادی ایمن دمی

می شنو انی اناالله موسیا

وادی ایمن چه باشد طور عشق

که درو نور تجلیست از خدا

همچو عیسی چون برآیی بر فلک؟

گر نخواهی شد مجرد از هوا

گر بقای جاودان خواهی بحق

بایدت اول ز خود گشتن فنا

جز فنا اندر فنا در راه عشق

من ندیدم درد عاشق را دوا

منکر حال اسیری کی شود

هر که دارد از خدا ایمان عطا

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
وطواط

ای مکارم را یمینت رهنما

وی اکابر را بصدرت التجا

چون تو ناورده ستاره شهریار

چون تو نادیده زمانه پادشا

آسمان از قصر تو گیرد علو

[...]

انوری

هرکه سعی بد کند در حق خلق

همچو سعی خویش بد بیند جزا

همچنین فرمود ایزد در نبی

لیس للانسان الا ما سعی

مولانا

تا به شب ای عارف شیرین نوا

آن مایی آن مایی آن ما

تا به شب امروز ما را عشرتست

الصلا ای پاکبازان الصلا

درخرام ای جان جان هر سماع

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۷۸۸ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

حاضران را دل خدا داند کجا

ریش بالان کرده سرها در هوا

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه