عاشقیم و مست صهبای لقا
از خودی بیگانه با حق آشنا
در شعاع آفتاب روی او
نیست گشته هست گشته بارها
نوش کرده باده جام فنا
یافته از هستی باقی بقا
نیست گشته از من و مایی تمام
دیده خود را عالم بی منتها
یافته از روی جان افروز دوست
هر یکی از درد دل را صد دوا
تا شدم واقف ز ناز و شیوه اش
دیده ام در هر جفایی صد وفا
از گل رویش دمادم میرسد
بلبل جان را دو صد برگ و نوا
کاشکی صد جان و دل بودی مرا
تا برایش کردمی هر دم فدا
چون اسیری از خودی خود گذشت
گشت محرم بزم وصل دوست را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد عشق و شور و شوق نسبت به محبوب است. شاعر از حالتی مستی و عشق میگوید که او را بیگانه از خود کرده و به حق نزدیک کرده است. او در نور محبوبش گم شده و به باده فانی نوشیده است که منجر به بقا و ماندگاری او شده است. شاعر در تلاش است تا از منیت خود گذر کند و به یک دید بینهایت برسد. او از درد و رنجهای عشق میگوید که با محبت محبوب، درمان مییابند. در نهایت، شاعر با آرزوی قربانی کردن صد جان و دل برای محبوب خود، به محرم بزم وصال دوست تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: ما عاشق هستیم و تحت تأثیر شربت وصال، از خود بیخبر و با حقیقت آشنا شدهایم.
هوش مصنوعی: در زیر نور آفتاب، چهرهی او دیده نمیشود و بارها این وضعیت تکرار شده است.
هوش مصنوعی: کسی که از شراب نوشیده، به مرحلهای رسیده که از دنیا و هستی فانی خود رها شده و به بقا و جاودانگی دست یافته است.
هوش مصنوعی: تمام نگاه من به این دنیا بیپایان، تحت تأثیر من و مفهوم ماست.
هوش مصنوعی: از محبت و زیباییهای دوست، هرکسی میتواند دردهای دلش را بهبود بخشد و درمان کند.
هوش مصنوعی: وقتی با ناز و روش او آشنا شدم، متوجه شدم که در هر خیانتی که او انجام میدهد، صداقت و وفا هم نهفته است.
هوش مصنوعی: از چهره زیبا و دلنواز او، بلبل جان به طور مداوم، صدها شعر و آهنگ به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: ای کاش که صد جان و دل داشتم تا هر لحظه برای او فدای او شوم.
هوش مصنوعی: زمانی که انسانی بتواند از قید و بندهای خود رهایی یابد و بر خویشتن فائق آید، به مرحلهای میرسد که میتواند وارد جمعی شود که عشق و دوستی در آنجا جاری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مکارم را یمینت رهنما
وی اکابر را بصدرت التجا
چون تو ناورده ستاره شهریار
چون تو نادیده زمانه پادشا
آسمان از قصر تو گیرد علو
[...]
هرکه سعی بد کند در حق خلق
همچو سعی خویش بد بیند جزا
همچنین فرمود ایزد در نبی
لیس للانسان الا ما سعی
انبیا پس رو بدند او پیشوا
عالمان امتش چون انبیا
تا به شب ای عارف شیرین نوا
آن مایی آن مایی آن ما
تا به شب امروز ما را عشرتست
الصلا ای پاکبازان الصلا
درخرام ای جان جان هر سماع
[...]
ظَمَأٌ بِقَلبی لا یَکادُ یُسیغُهُ
رَشفُ الزُّلالِ وَ لَو شَرِبتُ بُحوراً
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.