گنجور

 
اسیری لاهیجی

رند و قلاشیم و مست و می پرست

از شراب عشق تو رفته ز دست

معتکف در کعبه و مسجد بدم

در خراباتم کنون افتاده مست

تا بمعشوقی کنی اظهار ناز

از نیاز عاشقان عالم پرست

جمله عالم غرق بحر وحدتند

از زمین و آسمان بالا و پست

بود عالم جز بهستی تو نیست

دایما از فیض عامت نیست هست

نقش بند ما مثال خویش خواست

صورت آدم کشید و نقش بست

از شراب وصل تو مست مدام

چون اسیری گبر و ترسا بت پرست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode