رند و قلاشیم و مست و می پرست
از شراب عشق تو رفته ز دست
معتکف در کعبه و مسجد بدم
در خراباتم کنون افتاده مست
تا بمعشوقی کنی اظهار ناز
از نیاز عاشقان عالم پرست
جمله عالم غرق بحر وحدتند
از زمین و آسمان بالا و پست
بود عالم جز بهستی تو نیست
دایما از فیض عامت نیست هست
نقش بند ما مثال خویش خواست
صورت آدم کشید و نقش بست
از شراب وصل تو مست مدام
چون اسیری گبر و ترسا بت پرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالت مستی و عشق شاعر به معشوقش است. شاعر از رند و قلاش بودن خود صحبت میکند و میگوید که به دلیل شراب عشق معشوق، کنترل خود را از دست داده است. او در گذشته در کعبه و مساجد عبادت میکرده، اما اکنون در خرابات مست و شاد است. شاعر به بیان نیاز عاشقان و غرق بودن همه موجودات در عشق الهی اشاره میکند و میگوید که جز بهشت تو چیز دیگری وجود ندارد. در نهایت، او به مستی و شیدایی خود در پیوند با معشوق ادامه میدهد و به تعبیرهایی از بندگی و عشق به آنچه که دوست دارد، میپردازد.
هوش مصنوعی: ما افرادی آزاد و بیتکلف هستیم که به عشق و لذتهای زندگی علاقهمندیم و از نشئگی و شوری که عشق تو برایمان به ارمغان آورده، کنترل خود را از دست دادهایم.
هوش مصنوعی: در کعبه و مسجد مشغول عبادت بودم، اما حالا در خرابات (محل تجمع عارفان و عاشقان) افتاده و مست هستم.
هوش مصنوعی: برای آنکه بتوانی به معشوق خود ناز و داد و ستد عاشقانه نشان دهی، باید از نیاز و عشق تمامی عاشقان در جهان آگاه باشی.
هوش مصنوعی: تمام هستی در دریای یگانگی غرق شدهاند، چه در زمین و چه در آسمان، چه در بالا و چه در پایین.
هوش مصنوعی: جهان جز به برکت وجود تو وجود ندارد و همیشه از رحمت گستردهات بهرهمند است.
هوش مصنوعی: نقش بنده ما به خواسته خودش، صورت انسان را خلق کرد و طراحی کرد.
هوش مصنوعی: به خاطر وصالت همیشه در حال مستی هستم، مانند همان اسیرانی که به بتهای خود میپرستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وز بر خوشبوی نیلوفر نشست
چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست
هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است
گرچه مردمصورت است آن هم خر است
ای شکم پر نعمت و جانت تهی
چون کنی بیداد؟ کایزد داور است
گر تو را جز بتپرستی کار نیست
[...]
بنده گر خوبست گر زشت آن تست
عاشق ار دانا و گر نادان تراست
ساقیا در جام من ریز آب رز
زان بضاعت ده که عشرت سود اوست
در جهان چون آب رز معلوم نیست
آتشی کز زلف ساقی دود است
عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهٔ دردی به دست
سر به بازار قلندر برنهم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
تا کی از تزویر باشم رهنمای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.