گشت تابان مهر ذاتش از صفات
وز صفاتش گشت روشن کاینات
گر ندیدی پرتو روی حبیب
از چه کردی سجده کافر پیش لات
دیده باطن گشا ظاهر ببین
مظهر ذات و صفاتش ممکنات
بی جهت بر دل تجلی کرد یار
چون گذشتم از مکان و از جهات
لذتی کردم ز موت اختیار
چون بدیدم خوش حیاتی در ممات
چون توانم کرد وصف روی او
کی درآید کنه حسنش در صفات
چون اسیری دید نور ذات او
یافت از قید خودی کلی نجات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات به توصیف زیبایی و عظمت ذات الهی و تأثیر آن بر کائنات میپردازند. شاعر از روشنایی و نور مهر الهی سخن میگوید که جهان را روشن کرده و در مورد اهمیت درک عمیق از حقایق روحانی اشاره میکند. او به این نکته اشاره دارد که اگر کسی نتواند زیبایی چهره محبوب الهی را ببیند، چگونه میتواند به موجودات غیرالهی سجده کند. شاعر همچنین تأکید میکند که درک باطنی از حقایق میتواند انسان را از قید و بندهای خود رها کرده و به لذتی عمیق از زندگی و مرگ برساند. او به زیبایی و شفافیت ذات الهی اشاره میکند و تأکید میکند که درک این صفات از توان او خارج است و تنها با نوری که از این ذات میتابد، میتوان حقیقت را شناخت.
هوش مصنوعی: خورشید وجود او، به خاطر ویژگیهایش درخشان و تابناک شد و این ویژگیها باعث شد که جهان به روشنی بر آید.
هوش مصنوعی: اگر glimpse روشن چهره محبوب را ندیدی، پس برای چه در برابر بت لات سجده کردی؟
هوش مصنوعی: چشمان باطننگر، باطن واقعی را مشاهده میکنند و در این حال، جلوههای وجود و ویژگیهای او را در موجودات دیگر مییابند.
هوش مصنوعی: بیدلیل، یار در دل من ظاهر شد وقتی که از مکان و شرایط مختلف عبور کردم.
هوش مصنوعی: من از انتخاب مرگ لذت بردم، چون دیدم که در مرگ زندگی خوبی وجود دارد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم Beauty او را توصیف کنم؟ چگونه میتواند تمام زیباییهای او در ویژگیها و صفاتش جا بگیرد؟
هوش مصنوعی: وقتی که یک اسیر نور حقیقی وجودش را مشاهده کرد، از بند و خودبینی خود رهایی یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای به خور مشغول دایم چون نبات
چیست نزد تو خبر زین دایرات؟
خود چنین بر شد بلند از ذات خویش
خیره خیر این نیلگون بیدر کلات؟
یا کسی دیگر مر او را بر کشید
[...]
صاحب معراج و صدر کاینات
سایهٔ حق خواجهٔ خورشید ذات
ابر بر ناید پی منع زکات
وز زنا افتد وبا اندر جهات
چون لبت از مصر کی خیزد نبات
کز نباتت میچکد آب حیات
دوستانت ز آب حیوان بینصیب
تشنگان جان داده نزدیک فرات
صانع از روی تو شمعی برفروخت
[...]
چون لبت مصرکی خیزد نبات
کز نباتت می چکد آبِ حیات
دوستانت ز آبِ حیوان بی نصیب
تشنگان جان داده نزدیکِ فرات
صانع از روی تو شمعی برفروخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.