ایهاالحیران فی وجه الحبیب
رب زدنی حیرة گویا نصیب
جز لقای روی جان افروز دوست
درد ما را نیست درمان ای طبیب
دایما در قصد خون جان ماست
غمزه جادوی چشم دلفریب
ناصح عاقل مده پندم ز عشق
عاشقان را پند چون گوید لبیب
جان بجانان واصل مطلق بدی
گر نبودی در میان مانع رقیب
چون درون پرده جانم راه یافت
بر دلم شد کشف اسرار غریب
گر بدوزخ گر بجنت می بری
نیست بی روی تو جانم را شکیب
گفته واعظ بمنبر در اثر
بود همچو تیغ چوبین خطیب
شد اسیری بیخبر از عقل و دین
چون که تابان شد مه روی حبیب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به عشق و حیرت عاشق نسبت به معشوق اشاره دارد. شاعر در پریشانی و حیرت خود به دعا و خواست خداوند میپردازد و از او میخواهد که حیرت او را بیشتر کند. او تنها درمان دردش را در دیدن روی معشوق میداند و به غمزههای چشم او اشاره میکند که جانش را میگیرد. شاعر به نصیحتهای عاقلانه گوش نمیدهد و عشق را فرای عقل و دین میبیند. او از موانع و مشکلات عاشقانه سخن میگوید و حس میکند که در پردهای از اسرار پنهان شده است. در نهایت، او به شدت به معشوق وابسته است و نه به بهشت و نه به جهنم فکر نمیکند، بلکه تنها وجود معشوق برایش مهم است.
هوش مصنوعی: ای عاشق گمشده در چهره محبوب، پروردگارا، به من بیشتر از این حیرت ببخش، گویی این سرنوشت من است.
هوش مصنوعی: غیر از دیدن چهرهی زیبای دوست، هیچ راهی برای درمان درد ما وجود ندارد، ای پزشک.
هوش مصنوعی: غمزهای فریبنده و جذاب چشمان دلربا همیشه در پی کشتن جان ما هستند.
هوش مصنوعی: ای ناصح باهوش، نصیحتهای خود را درباره عشق به من نگو، زیرا نصیحتهای عاشقان را نمیتوان با عقل درک کرد.
هوش مصنوعی: وجود انسان به حقیقت الهی پیوند میخورد، اما اگر مانعی از جمله رقیب در میان نباشد، این ارتباط کاملتر و بدون مشکل خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که حقیقت عمیق درون وجودم را درک کردم، دلم به رازهای عجیب و ناشناخته پی برد.
هوش مصنوعی: اگر به دوزخ بروی یا به بهشت، برای من فرقی ندارد، زیرا بدون تو صبر و تحمل جانم از دست میرود.
هوش مصنوعی: واعظ از بالای منبر سخن میگوید و کلامش به اندازه تیغی است که از چوب ساخته شده، یعنی تأثیر کلامش کم و تند نیست.
هوش مصنوعی: انسانی گرفتار و بیخبر از عقل و دیانت شد، هنگامی که چهرهی محبوبش مانند ماه درخشان گردید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خود ترا جوید همه خوبی و زیب
هم چنان چون تو جبه جوید نشیب
آنچه اول شد پدید از غیب غیب
بود نور پاک او بیهیچ ریب
چون رسید از راه آن مرد غریب
اندر آوردش به پیش شه طبیب
ای شب هجران تو روز حسیب
زهره ی شیران بچکد زین نهیب
جمله تویی از خودی ام وارهان
در ره من نیست به جز من حجیب
با تو نخواهم به اضافت حضور
[...]
جای غولست این سرای پر نهیب
مردمی خواهی از این مردم مکیب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.