نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲
ای چراغ ماه تابان هر شب از کوی شما
مشعل خور مشتعل هر صبح از روی شما
گر شما را هست باری سوی دلها روی جان
روی دلها هست از جان روز و شب سوی شما
آتشی کان شعله ور گردیده از طور کلیم
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۰
تا گل وصلت بدامان دسترس باشد مرا
دسترس بر دامن گل کی هوس باشد مرا
طایر گلزار قدسم من گلستان جهان
تنگ تر از حلقه دام و قفس باشد مرا
وز نگاهی گرچه خوبان صید دلها میکنند
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۱
دل کند در سینه تنگی داد میباید مرا
مرغ زارم در قفس فریاد میباید مرا
گرچه هر روزم زند در صید گاهی خوش بتیر
صید مستانم دلا صیاد میباید مرا
تا بکی در سینه ام دل هر نفس زاری کند
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۲
از دل و جان خلوتی بایار میباید مرا
جان و دل خوش حالی از اغیار میباید مرا
یکنفس بی وصل اویم زندگی باشد حرام
تا نفس باقیست وصل یار میباید مرا
غیر را نبود در این خانه ره آمد شدن
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۴
پر گل از گلزار وصلش گشته تا دامن مرا
دل کشیده دامن از سیر گل گلشن مرا
سرکند خون جگر هر گوشه در پیراهنم
آن جگر گوشه نیاید گر به پیراهن مرا
تا کشیده دامن آن سرو قبا پوشم ز خاک
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۳
صبح شد ساقی بیا بگشا در میخانه را
همچو خور بر دور افکن از کرم پیمانه را
خانه گل را زیارت تا بکی ای ژنده پوش
در حریم دل بباید جست صاحبخانه را
زنگ غیر اول ز مرآت دل خود پاک کن
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۳۸
فکر اگر ای سیمتن داری بتذخیر طلا
رنگ زرد عاشقان میباشد اکسیر طلا
طوق زرین در گلوی آن زلیخاوش مبین
سوره یوسف بگرد آورده تحریر طلا
شمع اندر پرده فانوس میگرید ز سوز
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۰
بسکه کرد آه وفغان در حسرت گل عندلیب
غنچه را شد چاک بر تن جامه صبر و شکیب
دل بکند از شاخ طوبی و گل جنت نخواست
یکنظر هرکو بدید آن حسن خوب دلفریب
بگسلد گر رشته عمرم سراسر چون اجل
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۶
تا شدم حلقه بگوش در سلطان غریب
پاسبان حرمش گشتم و دربان غریب
من چسان روی بشکرانه نعمت ننهم
که غریبم من و مهمان شده بر خوان غریب
کی روا دار شود شاه خراسان جهان
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۵۳
دوش در بزم جنان ساقی جان سرشارو مست
پایکوبان خوش درآمدجام کافوری بدست
در بروی غیر بست و بند برقع برگشود
زد صلای باده از هر سوی برهشیار و مست
گفتم این جام از برای کیست گفت آنکس که چشم
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۷۶
چشمه حیوان و کوثر جرعه از جام ماست
مستی کون مکان از باده گلفام ماست
زهر قهر ار میکنی در جام ما بر جای شهد
خوشتر از شهد و شکر زهر توان در کام ماست
جمله ذرات جهان آئینه حسن تواند
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۸۵
گر نیازی بهر یار دلربا میبایدت
هر نفس جانی بپای وی فدا میبایدت
زآتش عشق رخش سیماب دل را تاب ده
گر درون بوته تن کیمیا میبایدت
تا بکی جوشی با غیار و نکشی بهر یار
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۸۷
گرچه گستاخیست هر دم آمدن بر در گهت
آیم و روبم بمژگان کحل از خاک درت
دسترس گر نبودم بر پای بوست بس همین
کایم و بوسم نهانی آسمان در گهت
کی دل از چاه زنخدانت برون آید که هست
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۰
بسته باشد تا بکی میخانه را در الغیاث
چند ماند خالی از می جام و ساغر الغیاث
طبل شادی تا بکی در سینه ام سلطان غم
کوبد و آراید از هر سوی لشگر الغیاث
تا بکی از منجنیق چرخ ناهموار دون
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۱
روزگاری صرف شد در کلبه احزان عبث
بی وصال دوست عمری رفت تا پایان عبث
اینهمه زاری و افغان بهر دیدار گلست
کی بود مرغ سحر را زاری و افغان عبث
جیب جان از خار هجران تا نگردد چاکچاک
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۴۹
پرتو جامست این برسقف گردون جلوه گر
یا فروغ طلعت ساقیست تابان از قمر
نور باران مهست از برج حسنش بر سرم
یافرو ریزد بدامان کوکب بختم گهر
شاهباز دست شاهست آمده بهر شکار
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۰
ای زماه عارضت خورشید کرده کسب نور
در چراغ بزم حسنت گشته تابان شمع طور
هر طرف آراسته بر قصد جانم لشگری
یا نموده شاه عشقت در سرای دل ظهور
بزم حسنت را که نتواند کسی نزدیک شد
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۱
برمن مست ازنمائی ساقی انعامی دگر
زآن می دیرینه برخیز و بده جامی دگر
طایر جانرا که نبود غیر خالت دانه
کی بود جز حلقه زلف تواش دامی دگر
همچو شام طره و صبح بناگوشت مها
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۶۵
دل که شد از باده عشق رخت مینای راز
میکشد هر لحظه از یاد لبت صهبای راز
یار رخسار تو کاندر محفل دل ساقیست
باده ها در کام جان پیموده از مینای راز
سر عشقت تا شده در پرده دل پرده دار
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۶۸
زاهد از تزویر تا کی افکنی دام هوس
شاهباز دست شاهم کی شوم صید مگس
محمل آن مه دراین منزل عبث ننمود روی
سالها در سینه ام نالید دل همچون جرس
گلعذار من میان گلعذاران جهان
[...]