گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

ای بر گشاده دست به بیداد عاشقان

بر چرخ میرود ز تو فریاد عاشقان

سلطان محنت تو، خرابی همی کند

در دل، کدام دل، ستم آباد عاشقان

هان، تا من غریب فراموش کی شوم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

ای جهان را، یادگار از طغرل و الب ارسلان

آسمان داد و دینی آفتاب دودمان

بوسه داده نعل یکران تو طوق ماه نو

سجده برده پیش دیوان تو، طاق ابروان

تا هزاران قرن دیگر هم، نیارد روزگار

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

چیست، شرط عاشقان با بینوائی ساختن

سلطنت را خاک نعلین گدائی ساختن

نرد خدمت باختن، با یار و پس در دست او

خوش حریفی پیشه کردن بادغائی ساختن

تک سواره پادشاه کشور جان شو چو خضر

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

این چرخ دغا پیشه دست خوش خوی تو

در ششدره حیرت، خورشید زروی تو

از حسن گه جانها، ما را چه نشان پرسی

اینک خط و خال او، اینک خم موی تو

ز اندیشه جان و دل در کوکبه حسنت

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

از رهی روی بگردان و برو

دامن مهر بر افشان و برو

مکن آن عشق، ز سر تازه بپای

مبر آن عهد به پایان و برو

که تو را گفت که سرگردان باد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

ای در دل و جان سواری تو

شیران جهان شکان شکاری تو

در پای در آرد عافیت را

بیداد بدستیاری تو

وی دشمن جان من جهانی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

باز دل را تازه شد درد کهن با یار نو

بوالعجب شکلی است این درد کهن دلدار نو

گنبد نیلوفری ما را بتو خاری نهاد

ای گل دل ها فدای ضربت این خار نو

کار نو در پیش می باید گرفتن بعد از این

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

سیم اگر پیش سمن لافی زد از سیمای او

سر و باری گیست تا گوید که من، بالای او

بر سر آنست مه، کز آسمان یک شب فتد

با سری در محنت سودای او، در پای او

گیسوی ده پای او، هر تا کزو بار افکنی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

داد دلم نمیدهد زلف ستم پرست تو

دست تظلم ای پسر، در که زنم زدست تو

بسکه ز راه عربده، در دل هوشیار من

تیر تمام کش کشد، نرگس نیم مست تو

از تو شکسته ام چو گل تابکی ای مه چگل

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

ای شکرخای شده گوش از تو

رخ ماه آمده شب پوش از تو

از لطافت چو خیالی که شبی

پر نکردست کس آغوش از تو

شام را غالیه در زلف ز تست

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

ای مرهم هر سینه مجروح لب تو

فرسوده قدم های دلم در طلب تو

گُم کرد سر رشته تدبیر دلم باز

در طره ی سر گمشده بلعجب تو

چون تار طراز است شب و روز تن من

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

ای همه شیران اسیر دام تو

تو سنان خویشتن بین رام تو

باز مالیده که مرد افکنی

کعبتین تیغ گردان جام تو

هم عنانی کرده در راه قبول

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

ای شکار آویز دل فتراک تو

روح گردی بربساط پاک تو

آب حیوان با همه باد قبول

بر سر آتش نشست از خاک تو

باز گیرد سر، ز بالین عدم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

گوهر دیده کرده ام، پیشکش جمال تو

اطلس رخ کشیده ام، در قدم خیال تو

جان و خرد در آستین، بر طمعی همی درم

بو، که عنایتی کند، در حق من وصال تو

در تو کجا رسد کسی، تا برسد بپای تو

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

ما مانده ایم و جانی، در دست غم بمانده

از عمر بیش رفته، از صبر کم بمانده

در دل شرر فتاده بر مغز تف رسیده

از روی آب رفته در دیده نم بمانده

از سر گذشت گردون سر برخط حوادث

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳

 

ای مرا چون جان گرامی جام جانپرور بخواه

چون رخ و اشک من و خود، باده احمر بخواه

لعل جان آشوب بگشا، بهر جان دارو بیار

زلف جان آویز بشکن جام جان پرور بخواه

همچو زلفت سر گرانم، ساعتی دیگر بپای

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴

 

ای غمت در جان من آویخته

نه، که خود با جان من آمیخته

یاد رویت، در نگارستان دل

صد هزاران، مهر و مه انگیخته

غمزه خونخواره ی بی آب تو

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵

 

توسن بسر عنان بمن ده

وان لعل شکر فشان بمن ده

این چهره چوزعفران نگه کن

آن لعل شکر نشان بمن ده

پنهان ز رقیب، نیم بوسی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶

 

گره مشک، بر سمن چه زنی

لشگر زنگ، بر ختن چه زنی

چون ز لعل تو، بوسه‌ای طلبم

بر شکر لؤلؤ عدن چه زنی

صد گریبان دریده است از تو

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

دگر بار ای دل سنگین فتادی

عنان در دست بد عهدی نهادی

ز در دم نیش ها دررک شکستی

ز چشمم چشمه ها بر رخ گشادی

فرامش کرده آن کزعشق صدبار

[...]

اثیر اخسیکتی
 
 
۱
۱۲۵۲
۱۲۵۳
۱۲۵۴
۱۲۵۵
۱۲۵۶
۶۴۵۴