ای همه شیران اسیر دام تو
تو سنان خویشتن بین رام تو
باز مالیده که مرد افکنی
کعبتین تیغ گردان جام تو
هم عنانی کرده در راه قبول
آفرین بخت، با دشنام تو
مردم چشم روان، رخسار تو
حلقه ی گوش خرد، پیغام تو
از علمداران دیوان وجود
فتنه بر کار است در ایام تو
در غمت خوش خوش فروشدروزمن
گو فرو شو تا برآید کام تو
نردبان ناکرده از سر، کی رسد
پای هر تر دامنی بر بام تو
صد هزاران صید داری چون اثیر
خود چه مرغ است او بنزد دام تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف قدرت و زیبایی یک انسان خاص میپردازد که دیگران به دام او افتادهاند. شاعر به ستایش صفات او میپردازد و میگوید که همه شیران (مردان بزرگ) در برابر او تسلیم شدهاند و به نقش و تاثیر او در زندگی دیگران اشاره میکند. او به این نکته اشاره میکند که حتی در هنگام رنج و غم، وجود این شخص باعث آرامش میشود. همچنین به تلهها و دامهایی که او برای به دام انداختن دیگران دارد، اشاره میکند و اینکه همگان در تلاش هستند تا به او نزدیک شوند. به طور کلی، این شعر به زیبایی و قدرت تأثیرگذاری ویژگیهای فردی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای شیران قهرمان، شما در چنگال دام او گرفتارید و او به خوبی تسلط بر شما دارد.
هوش مصنوعی: بازی همانند چرخش تیغی است که در کعبه و میخانه، هر دو به ستایش تو میپردازد.
هوش مصنوعی: در مسیر پذیرش و موفقیت، بخت با دشنام تو همقدم شده است.
هوش مصنوعی: مردم با چشمهای زنده و پرنشاط، چهرهی تو به مانند گوشهای خردمند است که پیامهای تو را میرباید.
هوش مصنوعی: در دوران تو، افرادی که در زمینه علم و دانش برجسته هستند، باعث ایجاد آشفتگی و ناراحتی در زندگی میشوند.
هوش مصنوعی: در غم تو، روزهای من به آرامی میگذرد. پس بگو که خوشبختی و آرزوی تو برآورده شود تا من هم شادی را حس کنم.
هوش مصنوعی: برای آنکه به هدفی بزرگ برسیم، باید تلاش و پیشرفت کنیم. بدون تلاش و کوششی برای بالا رفتن از نردبان موفقیت، هیچگاه نمیتوان به قلهها و دستاوردهای بالاتر دست یافت.
هوش مصنوعی: تو شکارهای بسیاری داری، اما آنچه که به دام تو میافتد، فقط یک پرنده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای صلا در داده جود عام تو
ابر دریا غرقه انعام تو
چشمهای آسمان خوش شنو
گوش های گشته بر پیغام تو
کیست حاسد دوستکام از سعی تو
[...]
ای غذای جان مستم نام تو
چشم عقلم روشن از انعام تو
عقل من دیوانه جانم مست شد
تا چشیدم جرعهای از جام تو
شش جهت از روی من شد همچو زر
[...]
ای غذای جان مستم نام تو
چشم و عقلم روشن از ایام تو
شش جهت از روی من شد همچو زر
تا بدیدم سیم هفت اندام تو
گفته بودی کز توام بگرفت دل
[...]
تا به کی باشد دلم در دام تو
آهوی طبع دل من رام تو
شد گرفتار این دل بیچاره ام
در سر زلفین همچون شام تو
من ندیدم در جهان ای بی وفا
[...]
کاول نامه نویسم نام تو
مست گردانم جهان از جام تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.