گنجور

 
اثیر اخسیکتی

ای در دل و جان سواری تو

شیران جهان شکان شکاری تو

در پای در آرد عافیت را

بیداد بدستیاری تو

وی دشمن جان من جهانی

جرمم همه دوستداری تو

عهدی است میان ما و لیکن

موقوف بر استواری تو

کاری است بزرگ عشق خاصه

در نوبت خرد کاری تو