گنجور

 
۱
۲
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۱ - قبلهٔ جمال

 

پنهان به سینه دارم پیوسته راز خود را

وز دل خبر نسازم جز دلنواز خود را

چون شمع اشک ریزم از آتش فراقش

پنهان چگونه سازم سوز و گداز خود را؟

از خویش می روم من زان رو کنم مهیا

[...]

۸ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۲ - وفای گلرخان

 

با آنکه از کف داده ام نقد وصال یار را

نتوانم از خاطر برم آن طلعت گل نار را

قسمت نگر طالع ببین از باغ وصل آن صنم

نا اهل دامن پر زگل، من برده زخم خار را

عهد و وفا بستن مرا بیهوده بشکستن چرا

[...]

۴ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۳ - غمزهٔ عاشق کش

 

گیرم نهان کنم به دل اسرار خویش را

پوشم چگونه دیدهٔ خونبار خویش را

پندم مده ادیب که مجنون کوی عشق

تغییر کی توان دهد اطوار خویش را

ناصح زشنع دار مترسان مرا که من

[...]

۸ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۴ - دشمن خانگی

 

این دیده تبه نموده کارم را

آشفته نموده روز روزگارم را

بدخواه منست و دشمن جانم

چشم من و برده اعتبارم را

این دشمن خانگیست می دانم

[...]

۱۰ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۵ - در شکایت از روزگار و سفله نوازی آن نابکار و کج رفتاری آن غدار، فرماید

 

آسمانا چند میریزی به جامم زهر غم را

من نخواهم نوش شهدت، کم به جامم ریز سم را

هر کجا بینی بلایی سوی من سازی روانش

آشنای قلب ریشم میکنی رنج و سقم را

من نه کوه آهنینم یا نه چرخ چارمینم

[...]

۸ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۶ - كفر زلف

 

نگشود بی تو دل به فضای چمن مرا

در دیده خار گشت گل و یاسمن مرا

با درد خلق فارغم از سیر باغ و راغ

خوش کنج درد و گوشه ی بیت الحزن مرا

آواره ام ز کوی تو جور رقیب کرد

[...]

۷ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۷ - شاه ممالک عشق

 

بیا به کلبهٔ من بین شب سیاهم را

تپیدن دل و افغان و سوز و آهم را

چه جای دوست که دشمن بسوزدش دل سنگ

اگر که شرح دهم حالت تباهم را

مرا به جرم محبت کشی روا نبود

[...]

۶ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۸ - شبنم گل چکیده

 

من به چه شادمان کنم خاطر غم رسیده را

یا به چه تسلیت دهم قلب ستم کشیده را

وه که دل رمیده ام رفت به چین زلف او

دام چگونه کس نهد مرغ قفس پریده را

دوش ز دوری رخت تا به سحر نخفته ام

[...]

۸ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۹ - چه کنی سخنوری را؟

 

که برد زمن پیامی مه برج دلبری را

که به شکر حسن کمتر بنما ستمگری را

شه کشور نکویی شده ای به خوبرویی

چه شود اگر بپویی ره بنده پروری را

فلک از کمال حسنت بت من جمال گیرد

[...]

۸ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۱۰ - بی شمع جمال تو

 

فکری بنمایید که دیوانه‌ام امشب

دیوانه ز هجر رخ جانانه‌ام امشب

بندید ره سیل که توفان سرشکم

ترسم ببرد خانهٔ ویرانه‌ام امشب

بی شمع جمال تو در این کلبهٔ محنت

[...]

۶ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۱۱ - این فنود است

 

بر من از رحم دل مردم بیگانه بسوخت

ز آتش درد و غمم عاقل و دیوانه بسوخت

این چه می بود که ساقی ازل داد به من

کز خمارش خم و میخانه و پیمانه بسوخت

دوش از سوز دلم گریه کنان تا دم صبح

[...]

۵ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۱۲ - پاسخ غزلی به مطلع «شحنه بر راه و عسس در ره و منزل دور است - دزد اگر ره نتواند بزند معذور است» که در زمان حیات آن مرحوم مطرح و مطمح انظار افکار و اکابر و ناطقین این دیار بوده است

 

خاطر افسرده و دل خسته و تن ونجور است

پا پر از آبله و کعبه ی مقصد دور است

غمزه خون ریز و مژه تیز و کمان ابروی دوست

زین میان کشتن ما بی گنهان منظور است

دوش تا خون که را ریخته آن نرگس مست

[...]

۷ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۱۳ - اهل هنر

 

نه در کف سبحه، نه بر دست جام است

نه مسجد نبه خراباتم مقام است

نمی گویم که این نا اهل اهلست

به کیش خویش خودبینی حرام است

اگر باده ننوشم مست عشقم

[...]

۹ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۱۴ - دوای دل مسکین

 

آری آن رشک قمر دلبر دیرین من است

من چو فرهادم و او خسرو شیرین من است

صنما سرو قدا ماه رخا لعل لبا

چشم شهلای تو غارتگر آیین من است

طرفه حالی است که من سوخته ی عشق و هنوز

[...]

۶ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۱۵ - غم عشق

 

در آب و گل مرا مهری عجین است

به کنج دل هم عشقت دفین است

تغافل تا به کی از حال زارم

بتا رسم وفاداری نه این است

گرم سر بر سر زانو گذاری

[...]

۷ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۱۶ - قحط یار نیست

 

دلبرا ناز تو بر ما عار نیست

نیم جو پر خاطر ما بار نیست

گر تو ما را می نخواهی گو مخواه

جان به قربان تو قحط یار نیست

با که گویم با تو گوید یک سخن

[...]

۹ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۱۷ - بهره احرار

 

گذر دل چو بر آن طرهٔ طرار افتاد

گشت دیوانه و در بند گرفتار افتاد

قوت از پا و قرار از دل و هوش از سر رفت

هر که را چشم بر آن عارض گلنار افتاد

غرض از خلقت افلاک محبت شد و بس

[...]

۹ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۱۸ - مسافران دیار غم

 

به مسافران دیار غم اگر از وطن خبری رسد

بود آنچنان که حیات جان، به مریض محتضری رسد

همه شب دو دست دعای من، سوی آسمان که ز لطف حق

مگر این شبان فراق راه ز پی دعا سحری رسد

نه ز یار پیک بشارتی نه به عهد وصل اشارتی

[...]

۶ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۱۹ - کوی یار

 

ای باد اگر به مودت روزی گذار باشد

آهسته تر گذر کن کان کوی یار باشد

پیغام دردمندی با صد نیازمندی

برگو به نازنینی کز آن دیار باشد

کای دوست در فراقت از عمر سیر گشتم

[...]

۸ بیت
فنودی
 

فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۲۰ - شب هجران

 

مگر آن زمان به داد دل من رسیده باشد

که گیاه ناامیدی زگلم دمیده باشد

ز صباح حشر ترسد مگر آن گناهکاری

که شب دراز هجران صنمی ندیده باشد

مکن ای صبا مشوش سر زلف آن پری را

[...]

۹ بیت
فنودی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۸