بیا به کلبهٔ من بین شب سیاهم را
تپیدن دل و افغان و سوز و آهم را
چه جای دوست که دشمن بسوزدش دل سنگ
اگر که شرح دهم حالت تباهم را
مرا به جرم محبت کشی روا نبود
ببخش بهر خدا این قدر گناهم را
ز دیده سوی تو سازم قدم به صدق و صفا
اگر خدنگ نشاند رقیب ، راهم را
مبین که در صف زهّاد خوار و بی قدرم
نگر به حلقه ی رندان مقام و جاهم را
شه ممالک عشقم گرت که نیست قبول
ببین ز ناله و افغان و غم سپاهم را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.