دلبرا ناز تو بر ما عار نیست
نیم جو پر خاطر ما بار نیست
گر تو ما را می نخواهی گو مخواه
جان به قربان تو قحط یار نیست
با که گویم با تو گوید یک سخن
وه که یک کین محرم اسرار نیست
آشنا بودی شدی بیگانه خو
خاطرت جز مایل اغیار نیست
عاقبت گردی پشیمان زین روش
این سخن را جای هیچ انکار نیست
طعن ارباب عنادم می کشد
ورنه جورت این همه دشوار نیست
راست خواهی نیکوان دیوانه اند
یک پری رخ عاقل و هشیار نیست
این حکایت گشت روشن همچو روز
شد محقق شاهدی در کار نیست
ورنه کی عیسی گذارد خر خرد
با که گویم یار برخوردار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.