گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

برخیز و در قدح فکن آن جوهر مذاب

کش بوی مشک ناب بود رنگ زرناب

زان می که چون بدرکشی از قعر خم قار

گوئی که کرده سر زدل شب برآفتاب

هان ای حریف تا نکنی آب در بمی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

ایکه گوئی شاه خوبانرا وفائی نیست، هست

ویکه گوئی درد هجران را دوائی نیست، هست

ایکه گوئی خضر و اسکندر همه افسانه بود

در جهان سرچشمه آب بقائی نیست، هست

اینهمه رخشنده گوهر از کجا گردد پدید

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

در کوی عشقبازی ننگ است و نام نیست

در بزم جانفشانی سنگ است و جام نیست

یک گام نه بهستی و دیگر به نیستی

کاین ره اگر دراز بود جز دو گام نیست

میکوش تا زهستی زی نیستی رسی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

بندگی درکوی عشق از پادشائی خوشتر است

بستگی صدره در این دام از رهائی خوشتر است

تجربتها کردم از روی حقیقت چند بار

دلق درویشی ز تاج پادشائی خوشتر است

یک نظر در باده صافی کن و در جام می

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

نیمه رفت از شب اکنون هیچکس بیدار نیست

فرصتی بهتر مرا زین نیمه از دیدار نیست

گفت سیاحی که من دیدم همه روی زمین

گوشه امنی بجز در خانه خمار نیست

گردیاری هست ویران است غیر از کوی یار

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

خوبی بخوش اندامی و سیمین ذقنی نیست

حسن آیت روح است بنازک بدنی نیست

این حسن قبولی است خدا داده بخوبان

از موهبت غیب که جانی است، تنی نیست

این واعظ اگر چند سخن سنج و سخنگو است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

بزم عشرت بژاژخائی نیست

پای خم جای هرزه لائی نیست

درد می را بخاک ره ریزند

در خرابات بی صفائی نیست

ماه خور داد پارسی آمد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

زردی برگ خزان عکس رخ زرد من است

نیز سرمای زمستان ز دم سرد من است

آسمان نیز که گه خندد و گه گرید زار

در غم و شادی از آنست که همدرد من است

بر تر از طارم افلاک کزین توده خاک

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

بندگی بر در مردان خدا دین من است

خاک راه همه عالم شدن آئین من است

توتیائی است عجب خاک ره اهل نظر

که در او روشنی چشم جهان بین من است

گر بسگبانی ایندر بپذیرند مرا

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

این کیست چنین ستاده سرمست

مست از می و جام باده در دست

مانند تو مه بر آسمان نیست

باور نکنم که در زمین هست

بنشین که خروس صبح برخاست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

در سلسله عشق که بگسیختنی نیست

غیر از دل سودا زده آویختنی نیست

در سایه زلف تو نهد دام بلا را

هر فتنه که از چشم تو انگیختنی نیست

ما سر بکف خویش نهادیم درین کوی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

بیا زاهد مزن دم زین خرافات

بزن ساغر که فی التاخیر آفات

زمستان میرسد فصل شتا را

مبر بیهوده جز در جمع کافات

تو گر از کعبه میائی من از دیر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

صوفی امروز مگرمست زجامی دگر است

رفته از خویش که در سیر مقامی دگر است

می حلال است بکیش من و تزویر حرام

که بهر کیش حلالی و حرامی دگر است

رشته سبحه و زنار اگر چند یکی است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

ملک تسلیم و رضا دولت درویشان است

کسوت فقر و فنا خلعت درویشان است

قسمت پادشهان سیم و زر و تاج و کمر

رنج و اندوه و بلا، قسمت درویشان است

نوبت پادشهان دبدبه کوس و دهل

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

در ره عشق نامرادی نیست

جنس بازار دل کسادی نیست

بسخنهای زاهد و مفتی

مرو از ره که اعتمادی نیست

بسوی شیخ استناد مکن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

چهر حق را جلوه اندر کعبه و میخانه نیست

گر بود جز در دلی آشفته و دیوانه نیست

ورد صبح و شام زاهد را اثر نبود اگر

هست تاثیری بجز در ناله مستانه نیست

بر در شاهان چه پوئی؟ از گدایان جو مراد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

ما را بشیخ شهر سوال و جواب نیست

زیرا که در میانه حساب و کتاب نیست

تو میروی بمسجد و من سوی میفروش

ای نور دیده جای عتاب و خطاب نیست

گوئی که حق عذاب کند گر خوری شراب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

 

در مدرسه علم و عمل آموختنی نیست

جز درس نفاق و دغل اندوختنی نیست

گویند که در بزم دل افروخته شمعی است

روشن، که بدیر و حرم افروختنی نیست

این دفتر دانش اگر از سر حقیقت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

دوش با یک جام می ساقی خرابم کرده است

نیز آباد از یکی جام شرابم کرده است

در حساب عاقلان از من بود دیوانه تر

پیر دانشمند، اگر عاقل خطابم کرده است

پوستها از سر کشیدستم چو گردون روز حشر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

هر چه پوئی جز ره حق باطل است

هر چه جوئی جز خدا، بی حاصل است

از خودی بگذر که در راه خدا

صعب و بی پایان همین یک منزل است

عرش و کرسی در دل است اما چه سود

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۲۳
sunny dark_mode