نیمه رفت از شب اکنون هیچکس بیدار نیست
فرصتی بهتر مرا زین نیمه از دیدار نیست
گفت سیاحی که من دیدم همه روی زمین
گوشه امنی بجز در خانه خمار نیست
گردیاری هست ویران است غیر از کوی یار
ورنه در دار جهان دیدم یکی دیار نیست
حائل و دیوار بسیار است اندر شهر تن
لیک در شهر دل و جان حائل و دیوار نیست
در فنای خویشتن کسرا نمی باید دلیل
خانه را اندر خرابی حاجت معمار نیست
دل بدر بردن ز دست دوست بس مشکل بود
لیک جان دادن بپای او بسی دشوار نیست
دیدم اندر دیر و مسجد صحبت شیخ و کشیش
جز متاع خود فروشی بر سر بازار نیست
پیر میخوران همه رفتار و گفتارش یکی است
گر موافق شیخ را کردار با گفتار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این Verses شاعری به تنهایی و سکوت شب اشاره میکند و میگوید که هیچ کس بیدار نیست و زمان مناسبی برای دیدار نیست. او به سفر و گشت و گذار اشاره میکند و بیان میدارد که تنها در خانهی معشوق آرامش و امنیت وجود دارد. شاعر از ویرانیهای دنیا و نبود مکانهای امن در آن گلایه میکند و میگوید که در دل و جان هیچ حائلی وجود ندارد. او همچنین به بینیازی از دلایل برای خراب کردن شیوهای از زندگی اشاره میکند و میگوید که دل کندن از دوست دشوار است، اما جان دادن به خاطر او سختتر نیست. شاعر به تضادهایی که در زندگی مذهبی و اجتماعی وجود دارد اشاره میکند و نتیجه میگیرد که رفتار و گفتار شخصیتهای مذهبی یکسان نیست.
هوش مصنوعی: نیمه شب در حال سپری شدن است و هیچ کس بیدار نیست. این بهترین فرصتی است که من از این نیمه شب برای دیدار استفاده کنم.
هوش مصنوعی: سیاحی میگوید که در سفرهای خود، همه جا را دیده، اما هیچ جا به اندازه خانه خمار، که مکانی آرام و امن نیست.
هوش مصنوعی: مکانی جز کوی یار یاران در دنیا وجود ندارد که ویران باشد، زیرا در این جهان جز آن مکان، دیار دیگری نمیبینم.
هوش مصنوعی: در شهر بدن و بدنمان، موانع و دیوارهای زیادی وجود دارد، اما در شهر دل و روح، هیچ مانع و دیواری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر انسان در خودشناسی و فانی شدن در دستاوردهای معنوی قرار بگیرد، دیگر به دلایل ظاهری و نشانههای دنیوی نیازی ندارد و نیاز به آنکه سازندهای ناظر به ویرانیهای وجود او باشد، احساس نمیکند.
هوش مصنوعی: رهایی از دست دوست کار سختی است، اما جان دادن به خاطر او کار خیلی دشواری نیست.
هوش مصنوعی: در دلم یک احساس مشترک میان دین و دنیا وجود دارد، اما وقتی به معابد و کلیساها میروم، میبینم که بیشتر از هر چیز دیگر، انسانها فقط برای منافع و کالاهای خود آمدهاند و هیچچیز جز سودمداری در آنجا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: پیران مینوشند و همه رفتار و سخنانشان یکی است، اما اگر کردار شیخ با گفتارش همخوانی نداشته باشد، نشاندهنده مشکل است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندرین گیتی به فضل و رادی او را یار نیست
جز کریمی و عطا بخشیدن او را کار نیست
تیز بازاری همی بینم سخا را نزد او
اینت بازاری که در گیتی چنین بازار نیست
از پی نام بلند و از پی جاه عریض
[...]
جز جفا با اهل دانش مر فلک را کار نیست
زانکه دانا را سوی نادان بسی مقدار نیست
بد به سوی بد گراید نیک با نیک آرمد
این مر آن را جفت نی و آن مر این را یار نیست
مرد دانا بدرشید و چرخ نادان بد کنش
[...]
روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست
کار عاشق جز تماشای و صال یار نیست
از سر کویش اگر سوی بهشتم می برند
پای ننهم که در آنجا وعدهٔ دیدار نیست
روز کوشیدن چو تیغت شیر جان او بار نیست
روز بخشیدن چو کفت ابر گوهر بار نیست
نابریده تیغ تو روز وغا پولاد نیست
نابسوده کف تو روز عطا دینار نیست
در خور گفتار هرکس مر ترا گفتار نیست
[...]
ذوالجلال است آن که در وصف جلالش بار نیست
هرچه خواهد آن کند کاری برو دشوار نیست
ملک او را ابتدا و انتها و عزل نیست
ذات او را آفت و کیفیت و مقدار نیست
آن خداوندی که هست او بینیاز از بندگان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.