بزم عشرت بژاژخائی نیست
پای خم جای هرزه لائی نیست
درد می را بخاک ره ریزند
در خرابات بی صفائی نیست
ماه خور داد پارسی آمد
موسم زهد و پارسائی نیست
شیخ بیچاره را ز کبر و حسد
جز بیکجرعه می رهائی نیست
خاک ره شو که در سرای مغان
پادشاهی به از گدائی نیست
دوش گفت آن طبیب دانشمند
درد بیدانشی دوائی نیست
زرع ما را که برگ بی برگی است
آفت ارضی و سمائی نیست
حج مردانه گرد خم داریم
حج ما حجه نسائی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به انتقاد از شرایط اجتماعی و روحانی میپردازد و نشان میدهد که بزمهای لذت و خوشی در واقع بیمعنا هستند. شاعر تأکید میکند که در شرایط کنونی، هیچ چیزی از جمله زهد و پارسایی واقعی وجود ندارد و تنها چیزی که انسان را نجات میدهد، لمس و دوری از کبر و حسد است. همچنین اشاره میشود که در میان مغان، گدایی بهتر از پادشاهی است و درد بیدانشی درمانی ندارد. در نهایت، شاعر با تصریح بر این نکته که عبادت واقعی به شکل مردانه و جدی باید باشد، سعی در یادآوری اهمیت شجاعت و صداقت در ایمان دارد.
هوش مصنوعی: مهمانی خوشگذرانی جایی برای بیاعتنایی نیست و در محفل شراب جای بیتفاوتی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: درد و غم می را به زمین میریزند و در محلهای خداجویانه و خوشخیمی هیچ ناپاکی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ماه در آسمان به روشنی خود میدرخشد و زمان مناسبی است برای زندگی زاهدانه و پرهیزکاری، ولی در واقعیت، نشانهای از زهد و پارسایی دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: شیخ ناتوان به خاطر تکبر و حسادت، جز با یک جرعهای (نوشیدنی) نمیتواند نجات یابد.
هوش مصنوعی: به خاک افتاده و humble باش، زیرا در دنیای مغان، زندگی عزت و بزرگی از گدایی بهتر است.
هوش مصنوعی: دیشب آن پزشک باهوش گفت که برای درد نادانی هیچ درمانی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: محصول ما که بیثمر است، نه از آفات زمین آسیب میبیند و نه از آفات آسمان.
هوش مصنوعی: ما به دور خانه خدا بهطور مردانه و محکم میچرخیم، زیرا مناسک ما مانند حج زنان نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در دل آن را که روشنایی نیست
در خراباتش آشنایی نیست
در خرابات خود به هیچ سبیل
موضع مردم مرایی نیست
پسرا خیز و جام باده بیار
[...]
عشق جز بخشش خدایی نیست
این به سلطانی و گدایی نیست
هر که او برنخیزد از سر سر
عشق را با وی آشنایی نیست
عشق وقف است بر دل پر درد
[...]
بنهند آن طرف که جایی نیست
در چنان ارض کش سمائی نیست
هرگز او را ز ما جدائی نیست
با کس دیگر آشنائی نیست
عقل را دانشی و رائی نیست
بهتر از عشق رهنمائی نیست
طلب عشق و وصل ورزیدن
کار هر مفلس و گدائی نیست
نام جنت مبر که عاشق را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.