صوفی امروز مگرمست زجامی دگر است
رفته از خویش که در سیر مقامی دگر است
می حلال است بکیش من و تزویر حرام
که بهر کیش حلالی و حرامی دگر است
رشته سبحه و زنار اگر چند یکی است
در حرم دامی و در بتکده دامی دگر است
شیخ دعوی کند از تقوی و صوفی ز صفا
که بهر بزمی ازین شعبده نامی دگر است
من بر افراد بشر شیخ بر آحاد بقر
ز خداوند بهر قوم امامی دگر است
شیخ دارد نفسی با اثر از وعظ و لیک
سخن پیر خرابات کلامی دگر است
مشو ایخواجه چنین غره که هر شام و سحر
طائر دولت و اقبال ببامی دگر است
ساغر عیش که در دست مدیر فلک است
میکند گردش و هر روز به جامی دگر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ذوق عارف دگر و مشرب عامی دگراست
ناتمامی دگر ایخواجه تمامی دگر است
در خم و جام و قدح زاده انگور یکیست
پختگی طعم دگر دارد و خامی دگر است
هر نفس خاصیتی دارد و هر دل هنری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.