گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

صوفی امروز مگرمست زجامی دگر است

رفته از خویش که در سیر مقامی دگر است

می حلال است بکیش من و تزویر حرام

که بهر کیش حلالی و حرامی دگر است

رشته سبحه و زنار اگر چند یکی است

در حرم دامی و در بتکده دامی دگر است

شیخ دعوی کند از تقوی و صوفی ز صفا

که بهر بزمی ازین شعبده نامی دگر است

من بر افراد بشر شیخ بر آحاد بقر

ز خداوند بهر قوم امامی دگر است

شیخ دارد نفسی با اثر از وعظ و لیک

سخن پیر خرابات کلامی دگر است

مشو ایخواجه چنین غره که هر شام و سحر

طائر دولت و اقبال ببامی دگر است

ساغر عیش که در دست مدیر فلک است

می‌کند گردش و هر روز به جامی دگر است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
میرزا حبیب خراسانی

ذوق عارف دگر و مشرب عامی دگراست

ناتمامی دگر ایخواجه تمامی دگر است

در خم و جام و قدح زاده انگور یکیست

پختگی طعم دگر دارد و خامی دگر است

هر نفس خاصیتی دارد و هر دل هنری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه