خوبی بخوش اندامی و سیمین ذقنی نیست
حسن آیت روح است بنازک بدنی نیست
این حسن قبولی است خدا داده بخوبان
از موهبت غیب که جانی است، تنی نیست
این واعظ اگر چند سخن سنج و سخنگو است
چون پیر خرابات بشیرین سخنی نیست
این دیر مغان است و همه مست و خرابند
ایشیخ برو محفل مائی و منی نیست
چون پسته خندان تو با لعل سخندان
گر طوطی هند است بشکر شکنی نیست
عشق است و غریب است و خوش افتد بغریبان
کین پیشه جز آوارگی و بی وطنی نیست
دنیا طلبی علم غراب است وی آموخت
این پیشه بقابیل که جز گور کنی نیست
معشوقه دنیا ز شه دین سه طلاق است
زآنروی که یاقوت لبش بوالحسنی نیست
هر انجمن از شمع رخش روشن وعشاق
گویند که شمع رخ او انجمنی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مسائلی چون زیبایی و عشق اشاره دارد و بر این باور است که زیبایی ظاهری و خوش اندامی اهمیت چندانی ندارد. حسن و زیبایی واقعی به روح و باطن انسان بستگی دارد. شاعر به نقد واعظان و کسانی که به ظواهر میپردازند میپردازد و تأکید میکند که در جمع مستی و عشق، چیزهای مادی و ظاهری اهمیت ندارند. عشق تنها در دل و وجود انسان عمیق است و ارتباطی با ظواهر دنیوی ندارد. در نهایت، شاعر به ناپایداری و زودگذری دنیا و عشقهای مجازی اشاره میکند و بر لزوم توجه به حقیقت و عمق احساسات تأکید میکند.
هوش مصنوعی: زیبایی و خوشفرمی تنها در ظاهر و برازندگی نیست، بلکه زیبایی واقعی نشانهای از روح است و به تنها زیبایی ظاهری محدود نمیشود.
هوش مصنوعی: این ویژگی پسندیدهای است که خداوند به نیکان عطا کرده است؛ این نعمتی است از عالم غیب که مربوط به جان است و نه جسم.
هوش مصنوعی: این واعظ هرچند که سخنور و باهوش است، اما مانند یک پیر در میخانه چیزی دلنشین برای گفتن ندارد.
هوش مصنوعی: این مکان مخصوص درویشان است و همه در حال مستی و خرابی هستند. ای شیخ، به جمع ما نپیوند که من و تو در اینجا جایی نداریم.
هوش مصنوعی: همچون پستهای که با خوشحالی میخندد و بر لبان تو روئیده، اگر هم طوطی هند به هنگام سخن گفتن شیرینی داشته باشد، بینیاز از شکری برای شیرین کردن کلام تو نیست.
هوش مصنوعی: عشق چیزی است که غریبهها را به خود جذب میکند و این احساس برای آنها خوشایند میشود، چرا که برای عاشقانی که در دوری و بیخانهگی به سر میبرند، جز تنهایی و جستجوی وطن چیز دیگری به سر نمیزند.
هوش مصنوعی: دنیاخواهی انسان، شبیه به رفتار کلاغ است، و او این کار را از قابیل آموخته که تنها کارش گور کنن است، یعنی هیچ چیز ارزشمندی در این دنیا وجود ندارد جز اینکه انسان را به قبر میبرد.
هوش مصنوعی: محبت به دنیا همانند طلاقهای سهگانهای است که از روشنی و جلا خالی است، زیرا زیباییهای ظاهری آن، مانند یاقوتی که کمفروغ و بیکیفیت است، هیچگونه ارزش حقیقی ندارد.
هوش مصنوعی: هر جمعی از نور چهرهاش روشن میشود و عاشقان معتقدند که نور چهرهاش هیچ جمعی را با او برابری نمیکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جز کلبه ی عشاق تو بیت الحزنی نیست
وین فرق که برما گذر از پیرهنی نیست
درباره ی یوسف نکنم عیب زلیخا
پیروز جوانی که کم از پیر زنی نیست
مرد صف مژگان تو باشد مگر آن چشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.