هر چه پوئی جز ره حق باطل است
هر چه جوئی جز خدا، بی حاصل است
از خودی بگذر که در راه خدا
صعب و بی پایان همین یک منزل است
عرش و کرسی در دل است اما چه سود
کاین دل بیحاصل از خود غافل است
نعل وارون زن که اندر راه عشق
عقل مجنون است و مجنون عاقل است
غرقه در گرداب حیرت را چه سود
کو ز دریا یکقدم تا ساحل است
نقد این بازار، اول عقد قلب
در ره طاعت به پیری کامل است
از دم مردان حق مگسل که راه
گم نگردد تا جرس با محمل است
هر که را ساقی دهد جام شراب
گوشه چشمی ز میر محفل است
عزلت ار چشم و چراغ بینش است
گر نه امر پیر باشد باطل است
هر که میجوید طریق اعتزال
نی توان گفت این عطارا واصل است
ای خلیل حق در این ره گر حجاب
چهر مهر و ماه باشد، آفل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر عشقت مشکلی بس مشکل است
حیرت جان است و سودای دل است
عقل تا بوی می عشق تو یافت
دایما دیوانهای لایعقل است
بر امید روی تو در کوی تو
[...]
ترجمانی هرچه ما را در دل است
دستگیری هر که پایش در گل است
رنگی از حسن تو در روی گل است
وز لب لعلت خیالی در مل است
از خیال نرگس جادوی تو
در چمن ها چشم نرگس بر گل است
از نسیم صبح کی بیرون رود
[...]
عقل چون زائل شود خود غافل است
کی شناسد مر تو را این مشکل است
آن کرم خاصه که حکمش شامل است
وان وجود پادشاه عادل است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.