ایکه گوئی شاه خوبانرا وفائی نیست، هست
ویکه گوئی درد هجران را دوائی نیست، هست
ایکه گوئی خضر و اسکندر همه افسانه بود
در جهان سرچشمه آب بقائی نیست، هست
اینهمه رخشنده گوهر از کجا گردد پدید
در جهان گوئی اگر بحر صفائی نیست، هست
بس گهر شد سنگ و زر شد خاک و تن شد جان پاک
شمس معنی را مگو نور و ضیائی نیست، هست
بس فقیر آمد توانگر بس گدا شد پادشاه
شاه جانها رامگو جودو عطائی نیست، هست
دوش در گوش دلم گفتا سروش ای دل مگو
شاه را چشم عنایت با گدائی نیست، هست
گر تو زر صافی بیغش ندیدی در جهان
از ره باطل چه گوئی کیمیائی نیست، هست
این شهیدان را که اندر زیر تیغش بسملند
از لب لعلش مفرما خون بهائی نیست، هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی تناقضها و فراز و نشیبهای زندگی میپردازد. شاعر در این متن به شرایط مختلف انسانی اشاره میکند که در آنها امید و ناامیدی به شکل آمیختهای وجود دارد. او از بیوفایی و درد جدایی، افسانهای بودن شخصیتهای بزرگ مثل خضر و اسکندر، و کمبود منابع پاک و باارزش در جهان سخن میگوید. همچنین به تغییرات اجتماعی و اقتصادی اشاره میکند، جایی که فقرا میتوانند به ثروت برسند و یا برعکس.
شاعر با بیان این نکتهها، به وجود عاطفه و عشق واقعی تأکید میکند و بر این باور است که در پس تمام این چالشها، حقیقت و نور معنوی وجود دارد. او همچنین اشاره میکند که اگر انسانها در جستجوی حقیقت باشند، چیزهای ارزنده و پاک را خواهند یافت و به همین دلیل به سروش (وحي) دل دلخوشی کن میکند که بیانگر این نکته است که جود و بخشش واقعی در زبان و رفتار باید نمایان شود.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که وفای شاه خوبان وجود دارد و همچنین درمانی برای درد جدایی نیز هست.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که داستانهای خضر و اسکندر تنها افسانههایی هستند و در دنیا چیزی از آب بقایی وجود ندارد، ولی در واقع اینطور نیست و آنچه از جاودانگی و بقا صحبت میشود، حقیقت دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود چنین زیبایی و جوهر درخشان در جهان از کجا ناشی میشود. گویی اگر دریا یا منبعی از پاکی وجود ندارد، ولی باز هم این زیباییها وجود دارند.
هوش مصنوعی: در این جهان ارزشهای مادی مانند سنگ و طلا به چیزی بیارزش تبدیل شده، و جسم ما به روحی پاک بدل شده است. معنای شمس را نباید با کلمات بیان کرد، زیرا نور و روشنی او همیشه وجود دارد.
هوش مصنوعی: بسیاری از انسانها که فقیر بودند، به ثروت رسیدند و برعکس، کسانی که گدا بودند، به مقام شاه رسیدند. ای شاه جانها، بگو که بخشندگی و عطا وجود ندارد، بلکه فقط هستی و وجود است.
هوش مصنوعی: دیشب در گوش دلم رازی گفته شد که ای دل، نباید بگویی که چشم شاه به گدایی نیفتاده است، بلکه اینگونه نیست و به نظر میرسد که این امکان وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر در دنیای واقعی طلا و جواهر خالص و بدون ناخالصی ندیدی، پس از کجا میتوانی بگویی که کیمیاگری وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: این شهیدان که زیر تیغ قرار دارند و جان میدهند، از لب شیرین او انتظار نداشته باشند که خون بگیرند، چون بها، هرچند که وجود دارد، ارزشش را ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر تو پنداری ترا لطف خدایی نیست هست
بر سر خوبان عالم پادشایی نیست هست
ور چنان دانی که جان پاکبازان را ز عشق
با جمال خاکپایت آشنایی نیست هست
ور گمانت آید که گاه دل ربودن در سماع
[...]
گر تو پنداری بتان را بیوفایی نیست هست
وربگویی در میان رسم جدایی نیست هست
گر گمان داری که خوبان را غم دل نیست هست
ور بگویی هم که کافر ماجرایی نیست هست
گر گمان داری که هجران کمتر از مرگست نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.