ما را بشیخ شهر سوال و جواب نیست
زیرا که در میانه حساب و کتاب نیست
تو میروی بمسجد و من سوی میفروش
ای نور دیده جای عتاب و خطاب نیست
گوئی که حق عذاب کند گر خوری شراب
عذب است اگر عذاب کند حق، عذاب نیست
من سالها بمسجد و میخانه بوده ام
جز در سرای پیر مغان، فتح باب نیست
تا چند بیم میدهی از دوزخ و عقاب
افزون ز صحبت تو بدوزخ عقاب نیست
آن مژده ای که عقده ای از دل گشایدت
جز بانگ چنگ و نغمه ساز و رباب نیست
از ما و شیخ فصل خصومت کجا شود
زیرا که گوش شیخ بفصل الخطاب نیست
من دفتر و و کتاب بسی درس گفته ام
این علم، علم دفتر و بحث و کتاب نیست
از ما حساب کار چه جوئی، تو شیخ شهر!
امروز اگر بزعم تو روز حساب نیست
درویشرا نصیبه بجز نیستی کجاست؟
از ما مجو زکوه که ما را نصاب نیست
ننهاده شه بملک خرابات باج و خرج
آری خراج در خور شهر خراب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تنشها و تضادهای میان زندگی مذهبی و دینی و زندگی دنیوی و لذتجوئی است. شاعر به شیخ شهر یادآوری میکند که بین حساب و کتاب الهی و رفتار انسانها تفاوت وجود دارد. او به شیخ میگوید که خود نیز سالها در دنیای میخانه و مسجد بوده و از ترس دوزخ و عذاب الهی چیزی نمیگوید. شاعر به بینتیجه بودن بحثهای سنتی و مذهبی اشاره کرده و به جستجوی حقیقت و آزادی در زندگی دنیوی تأکید دارد. در نهایت، او از نبود مرز بین دنیا و آخرت سخن میگوید و به شیخ یادآوری میکند که در این دنیای خراب، خراج و مالیاتی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ما از اینکه در شهر، سوال و جواب کنیم، بینیازیم چون در میان ما، حساب و کتابی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو به مسجد میروی و من به سمت میفروشی میروم. ای نور چشمم، جای گله و شکایت نیست.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اگر خداوند بخواهد تو را تنبیه کند، نوشیدن شراب با طعم خوش نیز میتواند عذاب به حساب آید. اما اگر خداوند عذابی بکند، آن عذاب واقعاً عذاب نخواهد بود.
هوش مصنوعی: سالها در مسجد و میخانه بودهام، اما در خانه پیر مغان (عارف) هیچ در و ورودی وجود ندارد، یعنی به اینجا راهی نیست.
هوش مصنوعی: چند وقت دیگر میخواهی با حرفهای خود به من ترس از آتش جهنم و عذاب بدهی؟ صحبت با تو برای من از هر عذابی بدتر است.
هوش مصنوعی: آن خبری که میتواند غمواندوهت را از بین ببرد، تنها از صدای چنگ و نغمه ساز و رباب به دست میآید.
هوش مصنوعی: ما و شیخ در مورد اختلافاتمان کجا میتوانیم به نتیجه برسیم، چون شیخ به حقایق و دلایل درست گوش نمیدهد.
هوش مصنوعی: من کتاب و دفتر زیادی درسی را مطالعه کردهام، اما این دانش تنها محدود به اطلاعات موجود در کتابها و بحثها نیست.
هوش مصنوعی: ای شیخ شهر! چه نیازی به حساب و کتاب با ما داری؟ امروز اگر از نظر تو روزی برای حسابرسی نیست، پس چرا به ما اهمیت میدهی؟
هوش مصنوعی: درویشان تنها نصیبشان نیستی است، پس از ما چیزی نخواهید زیرا ما هم چیزی نداریم.
هوش مصنوعی: شاه در شهر خرابات هیچ باجی نمیگیرد و هزینهای هم از آنجا نمیخواهد، زیرا مالیات اینجا به اندازهای نیست که به شهر خراب شده تعلق بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سروری که چون تو به رادی سحاب نیست
چون رای روشن تو بلند آفتاب نیست
مهمان رسیدهاند تنی چندم این زمان
قومی که شان برفتن از اینجا شتاب نیست
داریم کودکی که چو روی و چو موی او
[...]
با نور و تاب فکرت تو آفتاب نیست
آن را نظیر رای تو خواندن صواب نیست
تو آفتاب دینی و در آفتاب چرخ
صد یک ز رای و فکرت تو نور و تاب نیست
از آفتاب جود تو ای آفتاب دین
[...]
احوال ناتوانی ایام خویشتن
در مجلس رفیع تو گفتن ثواب نیست
داریم دلبری که چو روی و چو موی او
گلبرگ نوشکفته و مشک بتاب نیست
در بند خواب او همه حیران بمانده ایم
[...]
بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب نیست
ایمن درین خرابه نشستن صواب نیست
از خفتگان خواب چه پرسی که حال چیست؟
زان خواب خوش که هیچ کسی را جواب نیست
چون هیچ دوست نیست وفادار زیر خاک
[...]
در خانه تا قرابهٔ ما پر شراب نیست
ما را قرار و راحت و آرام و خواب نیست
در خلوتی که باده و ساقی و شاهد است
حاجت به چنگ و بربط و نای و رباب نیست
خوش کن به باده وقت حریفان که پیش ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.