گنجور

 
۱
۲
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

ای ز چشمت خفته در چشم غزالان نازها

بسته رفتار خوشت از کبک، چشم بازها

شعله گردد آشیان ها را گل روی سبد

چون ز شوقت عندلیبان برکشند آوازها

با ملایک ناله ام در شوخی و لرزد سپهر

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

کند به راه تو پامال، آسمان ما را

حباب آبله ی پاست موج دریا را

هوای کعبه ی کوی تو مضطرب دارد

چو خیل مور سراسیمه، ریگ صحرا را

به گریه، دیده ای از دل کریم تر دارم

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

احتراز از عشق کی باشد دل دیوانه را؟

شعله، از مستی بود مهتاب، این پروانه را

دل چو دارد مایه ای از عشق، یک داغش بس است

گرم سازد فصل تابستان چراغی خانه را

ناله ی دل در سر زلف سیاهش دور نیست

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

ساقی چه دهی پند من این بزم شراب است

از گریه مرا منع مکن، عالم آب است

از عشق تو آسان نتوان جست، که دارد

دستی که گلوگیرتر از پای حساب است

از آینه ی ناصیه در حلقه ی مستان

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

درین بساط که نقشی به مدعا ننشست

کسی به پیش نیامد که بر قفا ننشست

کدام تخت نشین یک سبق ز عشق تو خواند

که همچو طفل دبستان به بوریا ننشست

ازان چو شعله درین ره به خاروخس غلتم

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

شکفتگی به گل رویت آرزومند است

نهال حسن ترا با بهار پیوند است

ز رشک عشق خورم خون عندلیبان را

که دوست نیست گل، اما به دوست مانند است

ز شغل گریه زمانی نمی شود فارغ

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

بنای توبه ز ابر بهار در خلل است

می دوآتشه عمر دوباره را بدل است

ز شام تا دم صبح است وقت می خوردن

میان روز، بط می خروس بی محل است

کجاست ساغر می تا مرا کند بلبل

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

سینه ریشان ترا تیغ شهادت مرهم است

بر گل زخم شهیدان تو طوفان شبنم است

دل درون سینه ی من کعبه ی ویرانه ای ست

آستینم از سرشک دیده چاه زمزم است

در کمین صد چشم از هر چشم دارد آسمان

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷

 

می بی منت اگر میل کنی، حیرانی ست

جامه ی مفت اگر می طلبی، عریانی ست

قصه ی افسر کیخسرو و تاج جمشید

به سر خاک نشینان که مرصع خوانی ست

آشنایی همه جا از ره نسبت خیزد

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۶

 

بوالهوس! با عشق خوبان این قدر امساک چیست

گر ز جان نتوان گذشتن، می توان از دل گذشت

مگذر از مستی که در این وادی پرانقلاب

آفت رهزن نبیند هر که او غافل گذشت

ناخنت از کار رفت و وانشد از زر گره

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱

 

لطف این دلشکنان [در حق] ما معلوم است

هر که دارد کرمی، آن به گدا معلوم است

می برد حسرت کوی تو ز دنیا خورشید

دارد از بهر همین رو به قفا، معلوم است

مرد بی برگ و نوا را ز جهان رنگی نیست

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۶

 

مژگان من وظیفهٔ خوناب می‌خورد

غواض نان ز سفرهٔ گرداب می‌خورد

داغم ز دست لاله که در موسم بهار

دارد شراب در قدح و آب می‌خورد

بی‌نغمه‌ای شکفته نگردد دل از شراب

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۶

 

هرکه دلتنگ است کی در عشق چون من می‌شود

کز دلم تا بگذرد پیکان چو سوزن می‌شود

بسته راه روشنی بر کلبهٔ تاریک ما

گر سراسر چون کبوترخانه، روزن می‌شود

در شکستم مصلحت‌ها هست، ورنه در جهان

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۴

 

گل ز رخسار تو رنگ و بو به دامن می کشد

لاله از شوق تو همچون شمع گردن می کشد

هرچه با دل کرده بودم، یافتم از عشق تو

انتقام سنگ را آتش ز آهن می کشد

در شکست خویش با این عاجزی دستم قوی ست

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۹

 

چه شد نگاه تو گر شرم ما نگه دارد

که آشنا طرف آشنا نگه دارد

هر استخوان که نشانی برو ز تیر تو هست

برای تحفگی آن را هما نگه دارد

گرفته سرو ز قد تو خط آزادی

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۴

 

آنچه در پرده ی گل بود نهان، روی تو بود

گره غنچه گشودیم، در آن بوی تو بود

گلخنم بود به از باغ، که در چشم مرا

آتش و دود در آن، روی تو و موی تو بود

هر کجا زمزمه ی مرغ سحرخیزی خاست

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۸

 

در کوی تو دیوانه مرا نام نهادند

طفلان چه بزرگانه مرا نام نهادند

در پای خمم ناف به طفلی چو بریدند

دردی کش میخانه مرا نام نهادند

من طالع چوب گل و زنجیر ندارم

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۷

 

زاهد بنای سست ورع را خراب گیر

بگذار سبحه از کف و جام شراب گیر

از باده گرم ساز نفس را و بعد ازان

دریوزه کن چو لاله و آتش ز آب گیر

جز آنچه داده اند به هرکس، ازو مخواه

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۳

 

همچو گل پرده ی دل در خس و خاشاک انداز

خویش را غنچه کن و در بغل چاک انداز

باده از خون دل خویش درین باغ بنوش

چون خزان تفرقه در سلسله ی تاک انداز

خاتم جم به در میکده جوید هر کس

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۶

 

صوفیان را شده ز آهنگم

تار تسبیح، رشته ی چنگم

از گل و لاله فیض نتوان برد

غیر می نیست از کسی رنگم

شد بهار و چو سبزه ی صحرا

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۳