آنچه در پرده ی گل بود نهان، روی تو بود
گره غنچه گشودیم، در آن بوی تو بود
گلخنم بود به از باغ، که در چشم مرا
آتش و دود در آن، روی تو و موی تو بود
هر کجا زمزمه ی مرغ سحرخیزی خاست
نیک چون گوش نهادیم، دعاگوی تو بود
نشد آوارگی از قرب تو مانع ما را
هر کجا پای نهادیم سر کوی تو بود
حشمت چشم تو از چشم مرا دور نشد
روی صحرا همه بر گله ی آهوی تو بود
حسن روزی که ترا جامه ی رعنایی داد
همچو سرو چمن آن تا سر زانوی تو بود
رفتی و شورش مرغان چمن آخر شد
می توان یافت که آنها ز گل روی تو بود
پنجه ام را به گریبان سروکار افتاده ست
ای خوش آن روز که آن شانه ی گیسوی تو بود
بود در راه ترا قطع بیابانی چند
ورنه در خانه ی خود کعبه به پهلوی تو بود
نیست در کار محبت چو تو فرهاد، سلیم
تیشه ی کوهکنی در خور بازوی تو بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است. شاعر به توصیف زیبایی های معشوق میپردازد و نقاط مختلفی که یادآور او هستند را بررسی میکند. از گلها و بوی آنها تا نغمهی پرندگان، همه چیز به یاد معشوق اوست. شاعر میگوید که عشق او مانع آوارگیاش نشده و او همیشه در مسیر معشوق قدم گذاشته است. همچنین به قدرت و جاذبهی چشم و موهای معشوق اشاره میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که هیچ کس بهاندازه معشوقش نمیتواند در محبت سلیم باشد و عشق او همانند تیشهای است که کوه را میشکافد.
هوش مصنوعی: آنچه که در ظاهر گل پنهان بود، در واقع زیبایی تو بود. وقتی غنچه را باز کردیم، عطر تو در آن جریان داشت.
هوش مصنوعی: بهتر از باغی که گلهایش در آن هستند، داشتن گلخانهای است که در آن آتش و دود به چشم میآید، چرا که تصویر تو و موی تو در آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر جا صدای دلنواز پرنده صبحگاهی بلند شد و ما به دقت گوش دادیم، در دل دعاگوی تو بودیم.
هوش مصنوعی: آوارگی و بیپناهی نتوانست ما را از نزدیکی به تو دور کند، هر جا که رفتیم، پایمان به سمت کوی تو بود.
هوش مصنوعی: زیبایی و جاذبه چشمان تو همواره در ذهن من حضور دارد و در دشت و بیابان، همه چیز به خاطر زیبایی تو و قدرتمند مثل آهویی که در دشت میتازد، در نظرم است.
هوش مصنوعی: روزی که زیبایی به تو لباس زیبا و دلنشین پوشانید، همچون سروهای بلند در باغ، تو نیز به زیبایی و وقار تا سر زانویت رسیدی.
هوش مصنوعی: وقتی تو رفتی، هیجان و شوق پرندگان باغ تمام شد. حالا میتوان فهمید که آن شادی و سرزندگی ناشی از زیبایی تو بود.
هوش مصنوعی: دست من در چنگال سر و کار گرفتار شده است، خوشا به آن روزی که آن شانه ی موی تو بود.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی ممکن است موانع و مشکلاتی وجود داشته باشد، اما اگر این موانع نبودند، تو در خانهات در نزدیکی محبوبت قرار داشتی.
هوش مصنوعی: در کار عشق و محبت کسی به اندازه تو همچون فرهاد وجود ندارد؛ حتی سلیمی که با تیشه به جان کوه میزند، در مقایسه با توانایی و قدرت تو، بیارزش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود
مشک خود کیست که آن بندهٔ موی تو بود
ز آفتابم عجب آید که کند دعوی نور
در سرایی که درو تابش روی تو بود
در ترازوی قیامت ز پی سختن نور
[...]
در ازل قبلهٔ جانها خم ابروی تو بود
روی تو سوی دل و روی دلم سوی تو بود
پیش از آن روز که خورشید فلک نور نداشت
عالم عشق منور ز مه روی تو بود
ملک از نسبت سجده بر آدم میکرد
[...]
دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسویِ تو بود
تا دلِ شب سخن از سلسلهٔ مویِ تو بود
دل که از ناوَکِ مژگانِ تو در خون میگشت
باز مشتاقِ کمانخانهٔ ابرویِ تو بود
هم عَفَاالله صبا کز تو پیامی میداد
[...]
میل سروم ز هوای قد دلجوی تو بود
بودنم واله گلبرگ هم از روی تو بود
در خم طاق فلک هیأت قوسی هلال
از پی زیب کمانخانه ابروی تو بود
مردم از رشک و دگر زنده شدستم از شوق
[...]
تا حیا سرمه کش نرگس جادوی تو بود
شبنم خلد نظر باز گل روی تو بود
شعله شوخ ملاحت ز رخت می تابید
آب حیوان صباحت همه در جوی تو بود
چشم بر سرمه نمی کرد سیه، مژگانت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.