صوفیان را شده ز آهنگم
تار تسبیح، رشته ی چنگم
از گل و لاله فیض نتوان برد
غیر می نیست از کسی رنگم
شد بهار و چو سبزه ی صحرا
کوه تا کوه می رسد بنگم
بر من و کار من جهان خندد
رهبر کور و شاطر لنگم
در بیابان شوق چون مجنون
گردباد است میل فرسنگم
عشق تا منع خودفروشی کرد
شد ترازو فلاخن سنگم
فرصت رزم دشمنانم نیست
روز تا شب به خویش در جنگم
از سبکروحی ام شرر داغ است
همچو یاقوت اگر گران سنگم
بر بساط زمانه، چون پسته
می زند خنده حقه ی بنگم
پادشاهم به ملک فقر، سلیم
پوست تخت من است اورنگم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای همه سیرت تو هنگ و ثبات
چه کنم بیثبات و بیهنگم
گر خطایی برفت بر قلمم
هست از آن شرم چون قلم رنگم
تا نگویی که شعر نیرنگیست
[...]
چون اجل در کشد به خود تنگم
بنه این جام بر سر سنگم
او اگر شیشه است من سنگم
او اگر آینهست من زنگم
تیره شد روز در دل تنگم
شد سفید این شب سیهرنگم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.