گنجور

 
۱
۲
۳
۶
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱

 

فصل گل روی تو جوان ساخت جهان را

حسن تو ازین باغ برون کرد خزان را

بر طاقت ما کار چنین تنگ مگیرید

ای خوش‌کمران تنگ مبندید میان را

بر سبزهٔ نوخیز خطت می‌نگرد زلف

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶

 

گرم خون کردم به مژگان آه آتشناک را

شسته‌ام از آتش خود کینهٔ خاشاک را

حرز مینا هست از بدگردیِ گردون چه باک

در بغل داریم سنگ شیشهٔ افلاک را

آسمان کودن‌پرست و ما همه فطرت‌بلند

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲

 

چشمت به فسون بسته غزالان ختن را

آموخته طوطی ز نگاه تو سخن را

پیداست که احوال شهیدانش چه باشد

جائی‌که به شمشیر ببرند کفن را

معلوم شد از گریهٔ ابرم که درین باغ

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶

 

بی‌تو از گلشن چه حاصل خاطر افسرده را؟

خندهٔ گل دردسر می‌آورد آزرده را

ساغری خواهم دم آخر مگر همراه او

سوی تن باز آورم جان به لب آورده را

نه همین بی‌سوز عشقَست، از هوس هم گرم نیست

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹

 

نمی‌بیند سرم چون شمع شب‌ها روی بالین را

به چشم دیگران پیوسته بینم خواب شیرین را

کدورت بیشتر آن را که جوهر بیشتر باشد

نمی‌گیرد غبار زنگ هرگز تیغ چوبین را

نیارد هم‌نشین آنجا خلل در عیش تنهایی

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰

 

تا پیش پای بیند دور از تو دیدهٔ ما

نزدیک کرده ره را پشت خمیدهٔ ما

از سیل گریهٔ ما آفت ز بسکه دیده است

ناید به روی ما باز رنگ پریدهٔ ما

زآسایشی که دارد رفته به خواب راحت

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳

 

اشک کواکب نگر چرخ غم اندود را

گریه فراوان بود خانهٔ پر دود را

صبر گوارا کند هرچه ترا ناخوش است

ساعتی از کف بنه آب گل آلود را

بی‌نمکی‌های دهر کار به جائی رساند

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶

 

دوش گم کردم ز بیهوشی ره کاشانه را

یافتم باز از نوای جغد این ویرانه را

من که در دام آمدم، نه از فریب دانه بود

غیرتم نگذاشت در دام تو بینم دانه را

دل در آن کو باز یاد سینهٔ من می‌کند

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱

 

ای ز بالای تو طوطی در کنار آئینه را

وز گل روی تو سامان بهار آئینه را

صبح را رشگ رخت افکنده است از چشم خویش

دیگر از خورشید ننهد در کنار آئینه را

زلف دلبند تو چون حیران خود می‌بیندش

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴

 

باده در دور غمت بسکه نشاط افزا نیست

پنبه را نیز سر همدمی مینا نیست

می‌نمایند مه عید به انگشت، به هم

سوی ابروی تو میل مژه‌ها بیجا نیست

هیچ ازین دیدهٔ خونابه گشادیم نشد

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲

 

پنبه‌ها بر روی داغ از آتش دل در گرفت

وقت مرهم خوش که بازم سوختن از سر گرفت

سرکشی با خاک‌ساران کی به جائی می‌رسد

سرو من از خاک نتوان سایهٔ خود برگرفت

من کجا، بد گردی افلاک و انجم از کجا

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶

 

شکفت غنچه ولی موسم خزان من است

فروغ عارض گل برق آشیان من است

چنان نهفته‌ام اسرار عشق را، که لبم

خبر نیافت که نام که بر زبان من است

زبان بسته به اشک روان گذاشت سخن

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸

 

رفتن ز درت کار من دل نگران نیست

گر کشته شوم خونم از آن کوی روان نیست

با تیر بلا چون هدفم، روی‌گشاده

گر کوه شود درد غم عشق گران نیست

حال من بی‌برگ نوا را چه شناسد

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰

 

دختر رز از کنار می‌کشان یکسو گرفت

پرده‌ای کز کار ما برداشت خود هر رو گرفت

بزم عشرت روشنائی از کجا پیدا کند؟

کآتش می رفت و جانش دود تنباکو گرفت

سیر گلشن کردی و گل غنچه شد بار دگر

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷

 

گر به قسمت قانعی بیش و کم دنیا یکی است

تشنه چون یک جرعه خواهد کوزه و دریا یکی است

حرص گر دهقان نباشد کشت را شبنم بس است

خوشه و خرمن به پیش چشم استغنا یکی است

کج نظر سود و زیان را امتیازی داده است

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴

 

به زخم تیر جفا مرهم عتاب چراست

نمک به روی نمک بر دل کباب چراست؟

فلک به تشنه‌لبان قطره را شمرده دهد

به عاشقان، کرمِ اشک بی‌حساب چراست؟

تمام نسل بزرگان اگر نکو باشند

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶

 

هر قدم لغزیدنی فرش قدمگاه من است

چاه راهم چون قلم پیوسته همراه من است

گشته از افتادگی آن سرفرازی حاصلم

کاسمان در سایهٔ دیوار کوتاه من است

از طریق راست خاشاکِ خطرها رفته‌اند

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳

 

آزادگی ز منت احسان رمیدن است

قطع امید دست طلب را بریدن است

بحری است زندگی که نهنگش حوادث است

تن کشتی است و مرگ به ساحل رسیدن است

سیر ریاض عالم جان با حجاب تن

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴

 

درِ صد زخم جفا زان مژه بر دل باز است

غمزه زان ناوک کج سخت درست انداز است

هرکه خودبین و خودآرا ز هنر بی‌خبر است

همچو طاووس که پر زینت و کم پرواز است

سر توحید ز زنجیر شود معلوم است

[...]

۸ بیت
کلیم
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱

 

از کمی مشتری جنس سخن خوار نیست

تحفه گرانقیمت است جوش خریدار نیست

دست قضا همچو شمع در چمن خوشدلی

گل بسری می زند کش غم دستار نیست

گاهی خاشاک سیل، گاه خس شعله باش

[...]

۸ بیت
کلیم
 
 
۱
۲
۳
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۲