دختر رز از کنار میکشان یکسو گرفت
پردهای کز کار ما برداشت خود هر رو گرفت
بزم عشرت روشنائی از کجا پیدا کند؟
کآتش می رفت و جانش دود تنباکو گرفت
سیر گلشن کردی و گل غنچه شد بار دگر
بسکه از شرم جمالت دست پیش رو گرفت
در بهاران جا به دست گل نمی افتد به باغ
بیشتر از سبزه میباید کنار جو گرفت
هندوان را هیچ جا دلکشتر از بتخانه نیست
خال، جا در گوشهٔ چشم تو خوش نیکو گرفت
او که از زلف سیاه خویشتن رم میکند
با سیهروزی چو من هرگز نخواهد خو گرفت
خسته بسیار است در دارالشفای عشق، لیک
آن شفا باید که کار درد از دارو گرفت
بسکه کردم گریه رام من شد آن وحشی، کلیم
طفل اشکم از دویدن عاقبت آهو گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای عشق و جاذبههای دلکش معشوق خود اشاره میکند. او از حال و هوای عاشقانه و ارتباط عاطفی میان خود و معشوق سخن میگوید، در حالی که نشان میدهد عشق میتواند هم دردآور و هم شفا بخش باشد. تصویرهای زیبا و استعاری درباره گلها، بهار، و زلف معشوق به احساساتی همچون غم، اشک و زیبا بودن عشق پرداخته شده است. شاعر با ارجاع به درد و رنج عشق، به ضرورت وجودی این احساسات اشاره میکند و نشان میدهد که عشق میتواند همسرای غم و شادی باشد.
هوش مصنوعی: دختر گل به آرامی پردهای را کناره میزند و میبیند که ما چه میکنیم، و از این کار ما تاثیر میپذیرد و به سمت دیگری میرود.
هوش مصنوعی: محفل شادی از کجا روشنی میگیرد؟ وقتی که آتش خاموش شده و جانش تنها بوی دود سیگار را حس میکند.
هوش مصنوعی: تو با زیباییات به گلشن جان تازهای دادی و گل کهنه به خجالت از جمال تو، دوباره به جوانه درآمد.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، نمیتوان به سادگی به دنبال گلهای زیبا رفت، زیرا در باغ بیشتر از گل، سبزه و علف وجود دارد که باید در کنار آب جمع شود.
هوش مصنوعی: هندوان هیچ مکانی را به اندازهٔ بتخانه زیبا نمیبینند، زیرا خال زیبای تو در گوشهٔ چشمت به طرز دلنشینی جا گرفته است.
هوش مصنوعی: کسی که همیشه از شوق و زیبایی زلف سیاه خود فرار میکند، هرگز نمیتواند با آدمی مانند من که روزگارش تلخ و سیاه است، سازگار شود.
هوش مصنوعی: در اینجا به معانی عشق و شفای آن اشاره میشود. میتوان گفت که در دنیای عشق درد و رنج زیادی وجود دارد، اما شفای واقعی باید به گونهای باشد که مشکل را از ریشه حل کند، نه فقط با داروهای موقتی.
هوش مصنوعی: به خاطر آن همه گریهای که کردم، آن وحشی رام من شد. مثل کودکانهای که در حال دویدن است، در پایان، آهو به آرامش رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبحدم خار چمن دامان آن دلجو گرفت
تا ز روی و موی او گل فیض رنگ و بو گرفت
یافتم راه فنا را همچو شمع صبحدم
جبههٔ اندیشه ام تا جای بر زانو گرفت
قطرهٔ اشکم چو گوهر بسته می ریزد زچشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.