بیتو از گلشن چه حاصل خاطر افسرده را؟
خندهٔ گل دردسر میآورد آزرده را
ساغری خواهم دم آخر مگر همراه او
سوی تن باز آورم جان به لب آورده را
نه همین بیسوز عشقَست، از هوس هم گرم نیست
سینه تابوت است گویی زاهد دلمرده را
کاغذ غمنامه را کردم حنایی از سرشک
تا به یاد او دهم چشم به خون پرورده را
صورت ظاهر اگر در حسن باشد، آفتاب
آورد تاریکی دل پی به معنی برده را
دل مکَن از دوست گر خواهی به او پیوست باز
کس به گلبن تا به کی بندد گل افسرده را
چون ز خاک خاکساری گل دمیدن سر کند
سر شود یک دستهٔ گل خاک بر سر کرده را
چشم مست او کجا پروای دل دارد کلیم
هیچ نسبت نیست با میخورده پیکان خورده را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عمیق عشق و درد ناشی از دوری از معشوق است. شاعر با بیان اینکه بدون معشوق هیچ لذتی از زندگی وجود ندارد، به افسردگی خود اشاره میکند. او میگوید که عشق واقعی آتشین و سوزان است و بدون آن، دل مانند تابوتی خالی و مرده است. شاعر از غم و یاد معشوق با احساس شدید سخن میگوید و به زیباییهای ظاهری اشاره میکند که نمیتواند جای خالی عشق را پر کند. او توصیه میکند که دل از دوست جدا نشود و یادآوری میکند که در نهایت، دوری از عشق و احساسات حقیقی، تنها باعث غم و مرگ روح میشود. در پایان، ابراز میکند که چشمان معشوق، هیچ دغدغهای درباره دلهای شکسته ندارند.
هوش مصنوعی: بدون تو، چه فایدهای از باغ و گلزار برای کسی که دلش غمگین است؟ لبخند گل تنها برای کسی که دلش شاد است خوشایند است، اما برای دل آزرده، فقط دردسر و غم به همراه دارد.
هوش مصنوعی: در آخرین لحظات زندگیام، میخواهم یک شیشه شراب بنوشم، شاید بتوانم با او دوباره به جانم آرامش بدهم و جان فرسودهام را احیا کنم.
هوش مصنوعی: عشق واقعی نیست که باعث شعلهور شدن احساسات شود، و دل دچار هوس هم نیست. همچون تابوتی سرد و بیجان است، گویی که زاهدی دلمرده در آن خوابیده است.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از کاغذی که غم و اندوهش را بر روی آن نوشته، یاد میکند و میگوید که این کاغذ را به رنگ حنا (که نماد عشق و محبت است) درآورده است. او میخواهد به یاد محبوبش، اشکهایش را که باعث پرورش چشمهایش شده، به تصویر بکشد. این جمله به بیان احساسی عمیق و تنگی روح اشاره دارد که ناشی از عشق و درد جدایی است.
هوش مصنوعی: اگرچه ظاهر انسان زیبا و دلانگیز باشد، اما این زیبایی نمیتواند به درون او نور منتقل کند و تاریکی و ناپاکی دل را پنهان کند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به دوستی نزدیک شوی، دل را از او جدا نکن. هیچکس نمیتواند گلی پژمرده را در باغی که خوشبخت است، نگهدارد.
هوش مصنوعی: وقتی از خاک، گل سرسبدی روییده میشود، آن گل، به جلال و شکوهی دست مییابد که بر سر یک دسته گل مایهٔ افتخار میشود.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و سرمست او اصلاً به حال دل بیخبر است. کلیم (که اشاره به کلیم الله، حضرت موسی دارد) هیچ مشابهتی با کسی که از شراب مینوشد و به عشق پرتاب شده است، ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مه خرگه نشین از رخ برافکن پرده ا
شاد کن آخر گهی دلهای غم پرورده را
گر به گورستان مشتاقان سواره بگذری
جان دمد در تن صدای سم اسبت مرده را
جان به لب آوردیم لب بر لبم نه یک نفس
[...]
پوست زندان است بر تن زاهد افسرده را
حاجت زندان دیگر نیست خون مرده را
بر جراحت بخیه نتواند ره خوناب بست
سود ندهد مهر خاموشی دل آزرده را
خضر در سرچشمه تیغش نمازی می کند
[...]
باز عشقش تازه کرد از نو دل افسرده را
آری آتش آب حیوان است شمع مرده را
از نگاهش دارم امید وصالی زان که گاه
میرود صیاد از پی پیکان خورده را
کرد ظاهر از نقاب آن روی گلگون کرده را
سوخت غمهای بصد خون جگر پرورده را
بی نقاب شرم، بی نور است حسن مهوشان
روشنی هرگز نباشد دیده بی پرده را
بی بصیرت هم ز فیض جستجو بی بهره نیست
[...]
شمع ریز امرد که جان بخشد تن افسرده را
زنده سازد قالب او شمع های مرده را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.