درِ صد زخم جفا زان مژه بر دل باز است
غمزه زان ناوک کج سخت درست انداز است
هرکه خودبین و خودآرا ز هنر بیخبر است
همچو طاووس که پر زینت و کم پرواز است
سر توحید ز زنجیر شود معلوم است
صد دهان نغمه سرا باشد و یک آواز است
دخل بیجا ندهد غیر خجالت اثری
تیر کج باعث رسوائی تیرانداز است
طوطی آن روز که منقار به خون رنگین کرد
گشت روشن که چه روزیّ سخنپرداز است
دیده بگشا که هم امروز بوَد روز جزا
زنگ آئینه سزا یافتن غماز است
در وفا طایر تصویر توان گفت مرا
بستهٔ یک چمنم دائم و بالم باز است
چون دل مرده شود زنده ز تأثیر سخن
این گهر گرنه کلیم از صدف اعجاز است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیدادگری روی تو اندازه ی راز است
این رشته به انگشت نپیچی که دراز است
عشق آفت سلطان بود، آرایش بنده
این مسأله در نسخه ی محمود و ایاز است
یا رب تو نگهدار دل خلوتیان را
[...]
چشم مست تو مگر یپرم بمب انداز است
یا ز ترکان صحیح النسب قفقاز است
چشم مستی که تو داری همه دارند ولی
این روش در همه ساده رخان ممتاز است
دست خالی زده ام توپ به سودای تو من
[...]
محتسب راهزن و شحنه کمند انداز است
جیش، غارتگر و سرخیل سپه جانباز است
ره به هر بدگهری، بدکهران را باز است
لوحشالله که به هر حسن وطن ممتاز است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.