گنجور

 
کلیم

آزادگی ز منت احسان رمیدن است

قطع امید دست طلب را بریدن است

بحری است زندگی که نهنگش حوادث است

تن کشتی است و مرگ به ساحل رسیدن است

سیر ریاض عالم جان با حجاب تن

گلزار را ز رخنهٔ دیوار دیدن است

در دور ما ز خست ابنای روزگار

دشوارتر ز مرگ، گریبان دریدن است

در کوی دوست خاک‌نشینی ز حد گذشت

ای تیغ جور، نوبت در خون طپیدن است

تدبیر تنگدستی جستم ز عقل، گفت

دستی که کوته است علاجش بریدن است

افتاد پیش در سخن آن‌کس که ایستاد

عیب کمیت خامه درین ره دویدن است

در بند خانه با همه آزادگی، کلیم

از اشتیاق پای به دامان کشیدن است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

مرگ سبکروان ، طلب آرمیدن است

چون نبض، زندگانی ما در تپیدن است

در شاهراه عشق ز افتادگی مترس

کز پا فتادن تو به منزل رسیدن است

بر سینه گشاده ما دست رد خلق

[...]

طغرای مشهدی

پیغمبریم و ملت ما غم کشیدن است

معراج ما به عرش کدورت رسیدن است

پیری رسید، چون نشود قامتم دوتا؟

تعظیم میهمان، بر مردم، خمیدن است

واعظ قزوینی

پیری رسید و، قامت از آن در خمیدن است

کز پای، وقت خار علایق کشیدن است

مقراض وار شد چو قد از پیریم دوتا

معلوم شد که از همه وقت بریدن است

نور نگه بدامن مژگان کشید پای

[...]

صابر همدانی

یار رقیب دیده، سزایش ندیدن است

دندان کرم خورده، علاجش کشیدن است

باید که عضو عضو تو کوشند بهر شکر

آن سانکه شکر گوش، نصیحت شنیدن است

پاداش یک دقیقه که غافل شوی ز حق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه