گنجور

 
کلیم

از کمی مشتری جنس سخن خوار نیست

تحفه گرانقیمت است جوش خریدار نیست

دست قضا همچو شمع در چمن خوشدلی

گل بسری می زند کش غم دستار نیست

گاهی خاشاک سیل، گاه خس شعله باش

ساکن یک مرحله، سالک اطوار نیست

خاطر روشندلان، زخم جفا می خورد

صیقل آئینه جز مرهم زنگار نیست

چشم پریشان نظر، عاشق هر جائیست

دیده اگر بسته نیست، لایق دیدار نیست

پست و بلند سخن تابع احوال ماست

ناله کنج قفس نغمه گلزار نیست

غمزه او مست ناز، نرگس او ناتوان

غیر پرستار مست بر سر بیمار نیست

عاشق دلباخته باک ندارد، کلیم

سنگ ستم گو ببار شیشه چو دربار نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست

پر شکرست این مقام هیچ تو را کار نیست

غصه در آن دل بود کز هوس او تهیست

غم همه آن جا رود کان بت عیار نیست

ای غم اگر زر شوی ور همه شکر شوی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
کمال خجندی

عاشق بی درد را بر در او بار نیست

محرم این بار گاه جز دل افگار نیست

هست من خسته را پیش تو مردن هوس

جز هوس زیستن در سر بیمار نیست

دل بجز انکار زهد کار ندارد دگر

[...]

ناصر بخارایی

عشق پدیدار هست، یار پدیدار نیست

پرتو دیدار هست، یاری گفتار نیست

در ره او سالها، رفتم و سودی نداشت

بر در او بارها، آمدم و بار نیست

دعوی یاری او، کردم و سودی نبود

[...]

طبیب اصفهانی

عیب مکن جان من گرمی بازار نیست

بنده شایسته‌ام، خواجه خریدار نیست

باکه توان گفت این کز ستم او مرا

شکوه بسیار هست قوت گفتار نیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه