گنجور

 
۱۹۱۸۱

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۲۹ - ترجیع بند

 

... اوست گوینده من نیم غماز

دارد ار صد هزار راه بود

هر رهش را دو صد هزار آواز ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۸۲

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۳۰ - ترکیب بند

 

... دیوی اندر به پیرامن من

ماری اندر به پیراهن من

ز آتشی شعله در دامن من ...

... سر به پای سگ بوترابم

خاک راه شه دین رضایم

گر به صورت حقیر و کهینم ...

... نیست جز بر درت التجایم

من اگر با تو همراه باشم

از دل خویش آگاه باشم ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۸۳

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

... هر لحظه مرا هر لحظه ترا

از راه نهان در محفل جان

گویند برو گویند بیا ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۸۴

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

... ره بدخویی از ما و تویی خاست

رها کن راه زشت بدخویی را

نگردد جام جم دل تا نبینی ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۸۵

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

ای عشق گرفتی سخت ناگاه دهان ما را

بردی بسرای دل از راه نهان ما را

بگذشت شبی ما را نامت بزبان ای عشق ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۸۶

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

... خانه خدا در کند چه بر همه کس وا

بر سر بازار مشتری نکند راه

راه مگس چون فتد بدکه حلوا

تنک کمر را برای تفرقه بر بند ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۸۷

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

... کز نیستی فراز بدان سو مقام نیست

آنسوی شاهراه فنا راه نیست هیچ

اینحرف پخته گیر که سودای خام نیست ...

... بالله که هر چه هست بجز شید و دام نیست

راه سخن عمیق و در گفتگو دراز

وین اسب تند و سرکش ما را لجام نیست ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۸۸

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

بندگی بر در مردان خدا دین من است

خاک راه همه عالم شدن آیین من است

توتیایی است عجب خاک ره اهل نظر ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۸۹

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

... اجر و مزدی است که در خدمت درویشان است

کنج عزلت که نیابند بدو هرگز راه

پادشاهان جهان خلوت درویشان است ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۹۰

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

... شیخ استاد استنادی نیست

خضر وقت است پیر راه و جز او

رهرو انرا دلیل و هادی نیست ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۹۱

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

... هر چه جویی جز خدا بی حاصل است

از خودی بگذر که در راه خدا

صعب و بی پایان همین یک منزل است ...

... کاین دل بیحاصل از خود غافل است

نعل وارون زن که اندر راه عشق

عقل مجنون است و مجنون عاقل است ...

... در ره طاعت به پیری کامل است

از دم مردان حق مگسل که راه

گم نگردد تا جرس با محمل است ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۹۲

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

... در مذهب این شیخ اگر باده حرام است

راهی است نهانی ز دل خلق سوی حق

از شیخ بپرسید که آن راه کدام است

گرداند از این ره اثری مرشد خلق است ...

... در گام نخستین ز همه کام گذشتن

شرط است در این راه اگر چند دو گام است

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۹۳

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

... لبی کی بوسه خواهد زد بر این جام

که در راه طلب جانش بلب نیست

شهیدانرا بجز آب از دم تیغ ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۹۴

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

... دامنی تر بوده ام بر آفتابم کرده است

عقل و دانش را نثار راه مجنون کرده ام

از سگان کوی لیلی چون حسابم کرده است ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۹۵

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

... نهان در خاک کن ما و منی را

که دزد راه حق جز ما و من نیست

بشو اندیشه ها را از دل خویش ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۹۶

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

عشق است که اندر دو جهان راه نجات است

بحریست که یک چشمه از آن آب حیات است ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۹۷

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

... هر که می خواهد او سلامت خویش

گو بدین راه پر خطر نرود

بیخبر مانده ایم در غربت ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۹۸

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

... ذکر تسبیح و خواندن او راد

سر مستان رسید باز از راه

بکف او کلید گنج مراد ...

... سر افتادگی بخاک نهاد

هر که همراه ماست بسم الله

ما که رفتیم هر چه بادا باد ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۱۹۹

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴

 

... کین دم از پیر دیر دارد باد

راه عشق است و باد کبر و غرور

باید از سر بخاک راه نهاد

تا تو موری بپای عجز بپوی ...

میرزا حبیب خراسانی
 
۱۹۲۰۰

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶

 

... تا فلک بود و تا جهان باشد

بد و نیک از دلیل راه بپرس

هر چه گفت او چنان چنان باشد ...

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۹۵۸
۹۵۹
۹۶۰
۹۶۱
۹۶۲
۱۰۱۶