سلیمان را جز این تن اهرمن نیست
که جان را دشمن جانی، چو تن نیست
بود زندان جان، خاکی تن ما
که زندان مور را غیر از لگن نیست
بگیر از خویشتن خود را که در عشق
حجاب خویشتن جز خویشتن نیست
بکن این گور و بردار این کفن را
که این مرده سزای این کفن نیست
نهان در خاک کن ما و منی را
که دزد راه حق جز ما و من نیست
بشو اندیشه ها را از دل خویش
که این دل ها بجز بیت الحزن نیست
سخن افسرده چو جسمیست بیروح
اگر روح خدائی در سخن نیست
دهن بر خاک نه زیرا که جز خاک
رفو از بهر چاک این دهن نیست
توئی را با منی بر خاک ره ریز
که ما را جز تو و من، اهرمن نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم وجود و ماهیت انسان میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که بدن انسان تنها یک ظاهر مادی است و روح و جان او چیزی فراتر از این جسم است. او میگوید که عشق واقعی تنها در کنار ترک تعلقات دنیوی ممکن است و باید خود را از قید و بندهای مادی رها کنیم. در این میان، شاعر به ماهیت مفاهیم "ما" و "من" اشاره میکند و آنها را چون محصوراتی میداند که مانع رسیدن به حقیقت و راه حق هستند. نهایتاً، وی بر این باور است که سخنان بیروح و بیمحتوا، مانند جسمی بدون روح، معنایی نخواهند داشت.
هوش مصنوعی: سلیمان تنها همین جسم است که نماد نیروی افکار منفی و شیطانی است، همانطور که جان دشمنی دارد که به آن وابسته نیست.
هوش مصنوعی: جان ما در حقیقت زندانی است و تن ما مانند خاکی است که تنها زندان یک مورچه برایش چیزی بیشتر از یک ظرف نمیتواند باشد.
هوش مصنوعی: خودت را از اسارت خود آزاد کن، زیرا در عشق، تنها چیزی که مانع تو میشود، خودت هستی.
هوش مصنوعی: این کار را بکن و کفن را بردار، چون این مرده لیاقت این کفن را ندارد.
هوش مصنوعی: خود را در زمین پنهان کن و از من و تو دست بردار، زیرا دزدی که در مسیر حقیقت وجود دارد، جز من و تو نیست.
هوش مصنوعی: بهتر است از دل خود اندیشههای منفی را دور کنی، زیرا این دلها جز غم و اندوه چیزی ندارند.
هوش مصنوعی: سخن بدون روح و احساس، مانند جسمی است که هیچ جان و عاطفهای ندارد. اگر کلام از حقیقت و معنای الهی خالی باشد، هیچ دردی را درمان نمیکند و تاثیری نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: دهان خود را بر خاک نگذار، زیرا که خاک تنها برای پوشاندن و ترمیم چاکها و زخمها به کار میرود و بیشتر از آن ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: تو را در مسیر زندگی به من نزدیک میدانم، پس با من همراه شو و به خاطر بسپار که در این دنیا، جز تو و من کسی وجود ندارد که ما را تحت تاثیر قرار دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سخن کهز قول آن پیر کهن نیست
برِ پیران وبال است، آن سخن نیست
اساس هر دوعالم جز سخن نیست
که از کن هست گشت از لاتکن نیست
گلی چون سرو ما در هر چمن نیست
و گر باشد چنین نازک بدن نیست
به باریکی لبهاش ار سخن هست
در آن سوی میان باری سخن نیست
از آن حلوای لبها صوفیان را
[...]
دل مجروح را پروای تن نیست
شهید عشق محتاج کفن نیست
به غیر عشق کاری نیست، ور هست
به غیر عشقبازی کار من نیست
چو رویت ماه گردون نباشد
[...]
حدیث او حدیث ما و من نیست
سخن کاینجا رسد دیگر سخن نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.