تسبیح تو ایشیخ که صد دانه تمام است
ظاهر همگی دانه و باطن همه دام است
پیوسته چرا مست غرور از می دنیاست
در مذهب این شیخ اگر باده حرام است
راهی است نهانی ز دل خلق سوی حق
از شیخ بپرسید که آن راه کدام است
گرداند از این ره اثری، مرشد خلق است
ور دارد از این ره خبری، شیخ انام است
در گام نخستین ز همه کام گذشتن
شرط است در این راه اگر چند دو گام است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفاهیم عمیق روحانی و معنوی میپردازد. تسبیح نشاندهندهی گفتوگو و ارتباط با خداست، در حالی که دانهها ظاهر و باطن را بیان میکنند. شاعر به انتقاد از غرور و دنیاگرایی اشاره میکند و از حرام بودن شراب در مکتب شیخ میگوید. اشاره میکند که راهی مخفی برای رسیدن به خداوند وجود دارد و از شیخ میخواهد تا این راه را معرفی کند. در نهایت، بیان میشود که برای پیمودن این راه معنوی، باید از تمام خواستهها گذشت، حتی اگر فقط چند قدم به جلو باشد.
هوش مصنوعی: تسبیح تو، ای شیخ، شبیه به تسبیحی است که صد دانه دارد. از نظر ظاهری، همه دانهها مشخص هستند، اما در باطن، همگی مانند دام عمل میکنند.
هوش مصنوعی: مدام به چه دلیلی از شراب دنیا مست و مغرور هستی، در حالی که در نظر این استاد، اگر نوشیدن شراب ممنوع باشد؟
هوش مصنوعی: مسیر پنهانی وجود دارد که دل مردم به سوی حقیقت میروید. یکی از شاگردان از استاد پرسید که آن مسیر چیست.
هوش مصنوعی: اگر مربی انسانها از این مسیر نشانهای ایجاد کند، او مرشد واقعی است و اگر از این مسیر خبری داشته باشد، او شیخ بزرگوار است.
هوش مصنوعی: برای آغاز این مسیر، باید از تمامی خواستهها و آرزوها گذشت، حتی اگر فقط دو قدم در این راه پیش رو باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است
هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند
ما را غمت ای ماه پریچهره تمام است
برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم
[...]
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
صیدی که دل خلق جهان بود به دامش
المنت لله که امروز به دام است
چون طالع آن نیست که بوسم لب لعلت
[...]
رویت که ازو عالم خوبی بنظام است
چشم بد از و دور یکی ماه تمام است
نی نی غلطم مه که و خورشید چه باشد
خورشید کنیز است ترا ماه غلام است
یک بنده روی رخت غره صبح است
[...]
ما را نه غم ننگ و نه اندیشه نام است
در مذهب ما مذهب ناموس حرام است
گو خلق بدانید که پیوسته فلان را
رخ بر رخ جانانه و لب بر لب جام است
سجاده نشین عارف و دانا نه که عامی است
[...]
چون مستی آن نرگس پر فتنه مدام است
گوش من و بانگ نی و دست من و جام است
گر اختر مقصود به ما خوش نبرآید
ما را رخ زیبای تو ماه تمام است
رخسار تو را لالهٔ دلسوخته هندوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.