گنجور

 
۱۹۰۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

... سوی چمن عشق سلیم از پی تسلیم

از موج و حباب آمده با تیغ و کفن آب

سلیم تهرانی
 
۱۹۰۲

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

... که پشت دست نهد پیش ما سبوی شراب

به محفلی که نباشی چو موج می خندان

حباب هم نگشاید نظر به روی شراب ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۰۳

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

... چو قد یار هر سروی دل آشوب

دل از موج و دم ماهی گشاید

صفای خانه از آب است و جاروب ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۰۴

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

... می توان دیدن ز شوق کشتن ما بیدلان

همچو موج از جوهر شمشیر قاتل اضطراب

مانع عمر سبکرو کی شود فریاد ما ...

... نیست بی تابی برای وصل او ما را سلیم

موج دریا را نباشد بهر ساحل اضطراب

سلیم تهرانی
 
۱۹۰۵

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

... اختیار سر ما تیغ محبت دارد

موج سیلاب کلید در ویرانه ماست

باده جز در دل شب فیض نبخشد ما را ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۰۶

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

... هر گلی کز خون به دامن داشتم هم پاک ریخت

رشته همچون موج لرزد بر سر آب گهر

بس که آب روی پاکان را جهان بر خاک ریخت ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۰۷

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

... کشتی ما شد بیابان مرگ همچون گردباد

موج این دریا همان از کینه در دنبال اوست

چون توانم دیگری دیدن طلبکارش سلیم ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۰۸

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

... کشتن خود خواستم هر جا که تیغی شد بلند

بهر طوفان ماندگان هر موج محراب دعاست

کم مباد از دیده من خاک راه او سلیم ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۰۹

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

... دایم ز آب دیده ی خود راه من گل است

در ورطه ای که قسمتم افکنده موج را

بر سر سفینه نیست که تابوت ساحل است ...

... از خاطرم سلیم برد باده زنگ غم

موج شراب صیقل آیینه ی دل است

سلیم تهرانی
 
۱۹۱۰

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

... بس که گل سر زده از هر سر خار ماهی

کوچه ی موج به دریا چو خیابان گل است

مستی از لاله سر شحنه چراغان کرده ست ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۱۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

... نازم به رازداری خود چون صدف که بحر

از موج جمله لب پی سرگوشی من است

پیراهنم ز یاد لبش بوی می گرفت ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۱۲

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

... چو می به پیش نهم قسمتم ز غیب رسد

کلید روزی من موج باده ی ناب است

چه سود کوشش غافل که در طریق طلب ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۱۳

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

... من مفت دادم از کف و او زر گرفته است

تنها نه اعتراض کند موج این محیط

هر قطره نکته ای به شناور گرفته است ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۱۴

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷

 

... بر خرمن ما سوختگان اخگر سرخ است

از موج سرشکم چو پر طایر بسمل

مرغان هوا را همه بال و پر سرخ است ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۱۵

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

دل رمیده ام از خنده ی تو بیزار است

به دیده موج قدح می گزیده را مار است

فزود زردی رخسارم از می گلگون ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۱۶

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

... گرد اگر برخاست از دامن مرا بر دل نشست

خویش را چون موج بی باکانه بر دریا زدیم

می توان تا چند همچون گرد بر ساحل نشست ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۱۷

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

... به اشک چشم اسیران کجا نگاه کند

چو موج در ره او آب خضر پامال است

عیان بود به تو پروانه آخر کارت ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۱۸

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲

 

... گر غمی داری میی دارم که زنگ از دل برد

صیقل آیینه ی آشفتگان موج می است

وعده ی وصل آن گل رعنا به فردا می دهد ...

سلیم تهرانی
 
۱۹۱۹

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

... از گریه سلیم بی تو امشب

چون موج به روی آب خفته ست

سلیم تهرانی
 
۱۹۲۰

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

هر کجا موج زند جام شرابی دام است

ساغر باده گل صبح و چراغ شام است ...

سلیم تهرانی
 
 
۱
۹۴
۹۵
۹۶
۹۷
۹۸
۲۶۳