فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳
... یا با رضای او بگذر از رضای خویش
در شاه راه عشق مرو با هوای نفس
گر مرد این رهی بنه از سر هوای خویش ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵
... در روز تیرباران مردانه ایستادم
جان با هزار شادی در راه او سپردم
سر با هزار منت در پای او نهادم ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸
... من که از سدره به بام تو نشیمن کردم
خیل اندوه به سر منزل من راه نبرد
تا فروغی به در میکده مسکن کردم
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴
... که من چگونه از آن کوی خیمه برکندم
به راه وعده خلافی نشسته ام چندی
که زیر تیغ تغافل نشانده یک چندم ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷
... که از کمال تحیر مثال تصویرم
نشسته ام به سر راه آرزو عمری
که ابروی تو نشاند به زیر شمشیرم ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳
... دنبال ترین کاروانم
گفتی منشین به راه تیرم
تا تیر تو می زنی نشانم ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵
... هر گوشه اهل رازی دارد بدو نیازی
در راه عشق بازی تنها نه من چنینم
تو خرمن جمالی من خوشه چین مسکین ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷
تا کفر سر زلفت زد راه دل و دینم
جز عشق تو هر کیشی کفر است در آیینم ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰
... به مداوای دمادم ندهم
گر مرا در حرمت راه دهند
ره به نامحرم و محرم ندهم ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱
... تار طرب گسسته شد پای طلب شکسته شد
راه امید بسته شد چشم امیدوار هم
طایر تیر خورده ام ره به چمن نبرده ام ...
... رنج فراق دیده ام محنت انتظار هم
ای زده راه دین من شاهد دل نشین من
چشم تو در کمین من غمزه جان شکار هم ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶
... هیچ از آن کعبه مقصود نجستیم نشان
هر چه در راه طلب قافله سالار شدیم
غیر ما در حرم دوست کسی راه نداشت
تا چه کردیم که محروم ز دیدار شدیم ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰
... زبان تیشه با فرهاد گفتا در دم رفتن
که راه کوی شیرین را ز سر باید قدم کردن
فلک از کعبه کویش مرا بیرون کشید امشب ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴
... گفتی که کام دیدی از آن چاک پیرهن
پیراهن دریده من بین و دم مزن
در جلوه گاه دوست نگاهی فزون مخواه
در کارگاه عشق دم از بیش و کم مزن
بی ترک سر ز راه ارادت نشان مجو
بی راهبر به کوی محبت قدم مزن
گر آسمان به کام تو گردد فروغیا ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶
... یا دل از زنجیر آن زلف عبیر افشان بکن
یا به خاطر دم بدم آشفتگی را راه ده
یا تعلق مو به مو زان طره پیچان بکن ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲
... مشکین کمند خسرو مسکین نواز من
گفتم دلیل راه مجانین عشق چیست
گفتا که تار طره زنجیر ساز من ...
... کی پی برد به سر حقیقت مجاز من
تا از هوای نفس گذشتم به راه عشق
برخاست از میانه نشیب و فراز من ...
... جز مایه قصور نگردد نماز من
کردم به راه عشق دمی ترک دین و دل
کآمد به صد کرشمه پی ترک تاز من ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷
... در گذرگاه وی از کثرت خلق
بسته شد راه تماشای به من
در غم عشق فروغی نرسید ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۲
... جام می باقی بکش جمشید ثانی را ببین
در دا که در راه طلب دیدم بسی رنج و تعب
آورد جانم را به لب دلدار جانی را ببین ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴
... هر گه به صد کرشمه پری وار بگذری
بر چشم خود فرشته کشد خاک راه تو
تا جلوه تو دید فروغی به چشم دل ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹
... یکی ز غمزه خونخواره اش تپیده به خون
یکی ز حسرت نظاره اش نشسته به راه
یکی ز جنبش مژگان او به چنگ اجل ...
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳
... این روش تازه را تازه بنا کرده ای
راه نجات مرا از همه سو بسته ای
قطع امید مرا از همه جا کرده ای ...