به بوسهای ز دهان تو آرزومندم
فغان که با همه حسرت به هیچ خرسندم
تو از قبیله خوبان سست پیمانی
من از جماعت عشاق سخت پیوندم
برید از همه جا دست روزگار مرا
بدین گناه که در گردنت نیفکندم
شرار شوق تو بر میجهد ز هر عضوم
نوای عشق تو سر میزند ز هر بندم
اگر تو داغ گذاری چگونه نپذیرم
و گر تو درد فرستی چگونه نپسندم
پدر علاقه به فرزند خویشتن دارد
من از تعلق روی تو خصم فرزندم
زمانه تا نکند خیمهات نمیدانی
که من چگونه از آن کوی خیمه برکندم
به راه وعده خلافی نشستهام چندی
که زیر تیغ تغافل نشانده یک چندم
معاشران همه در بزم پسته میشکنند
شکسته دل من از آن پستهٔ شکرخندم
به گریه گفتم از آن پسته یک دو بوسم بخش
به خنده گفت مگس کی نشسته بر قندم
ز باده دوش مرا توبه داد مفتی شهر
بتان ساده اگر نشکنند سوگندم
نجات داد ملک هر کجا اسیری بود
من از سلاسل زلفش هنوز در بندم
ستوده ناصردین شه که از شرف گوید
به هیچ دوره ندید آفتاب مانندم
کسی سزای ملامت به جز فروغی نیست
که دایم از می و معشوق میدهد پندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و آرزوی بوسهای از محبوب خود سخن میگوید. او با حسرت و دردی عمیق از سختیهای عشق و پیمانهای سست محبوبش میگوید و احساس میکند که روزگار به او ظلم کرده است. نویسنده به شدت تحت تأثیر عشق قرار دارد و آن را احساس میکند که از هر عضوش شعلهور است. او میگوید که این عشق برایش غیرقابل تحمل است، اما در عین حال نمیتواند از آن دل بکَند.
شاعر به دوری از محبوب اشاره کرده و تلخی جدایی را با احساس انزجار از زمانه توصیف میکند. او به دیگران مینگرد و حس میکند که آنها در بزم و شادی به سر میبرند، در حالی که دل خودش شکسته است. او در نهایت اشاره میکند که با وجود تمام مشقتها و ملامتها، نمیتواند از عشق و نوشیدن می و معشوق چشم بپوشد. این شعر غم و اندوه عشق را به زیبایی در کلمات بیان میکند.
هوش مصنوعی: من آرزوی یک بوسه از دهانت را دارم و ای کاش میتوانستم با همهی حسرتهایم، به هیچ چیزی راضی باشم.
هوش مصنوعی: تو از افرادی هستی که در دوستی و عهد، پایبند نیستی، اما من از میان عاشقان هستم که پیوند و ارتباطم بسیار محکم و استوار است.
هوش مصنوعی: از هر جا که هستی، دور شو؛ روزگار مرا به خاطر این گناه رها کرده که در گردن تو زنجیری نینداختم.
هوش مصنوعی: شور و شوق تو در تمام وجودم احساس میشود و عشق تو در هر یک از بندها و اعضای بدنم پژواک دارد.
هوش مصنوعی: اگر تو به من ظلم کنی چگونه میتوانم این ظلم را قبول نکنم، و اگر تو به من درد و رنج برسانی چگونه میتوانم آن را نپسندم؟
هوش مصنوعی: پدر به فرزندش عشق میورزد، اما من از وابستگی به تو، برادرم تبدیل به دشمن شدهام.
هوش مصنوعی: وقتی که زمانه بر تو سخت میگذرد و چادر زندگیات برپا نیست، نمیدانی که من چطور از آنجا دور شدم و خود را از آن وضعیت نجات دادم.
هوش مصنوعی: مدتی است که در مسیر انتظار و ناامیدی نشستهام؛ چرا که به خاطر بیتوجهی دیگران، مدتی است که تحت فشار و دشواری قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: دوستان در مهمانی مشغول لذتبردن از پسته هستند، اما دل من به خاطر پستۀ شیرین و لبخند آن، دچار شکست و غم شده است.
هوش مصنوعی: به گریه به طرف مقابل گفتم که از آن پسته، فقط یک یا دو بوسه به من بدهد، اما او با خنده پاسخ داد که مگس چگونه میتواند بر روی قند بنشیند.
هوش مصنوعی: دیروز با نوشیدن باده، یکی از روحانیون به من هشدار داد که از کارهای اشتباه خود برگردم. او به من گفت که اگر معشوقان من به سوگندهای من بیاعتنایی کنند و عهد را بشکنند، باز هم من به وعدههایم پایبند خواهم ماند.
هوش مصنوعی: هر جا که کسی در چنگال سختی و مشکلات بود، من توانستم او را نجات دهم، اما خودم هنوز در زنجیر و بند زلف او گرفتار ماندهام.
هوش مصنوعی: این بیت به ستایش ناصرالدین شاه اشاره دارد و میگوید که او در شرافت و بزرگی به حدی است که هیچ دورهای مانند او وجود نداشته و آفتابی چون او دیده نشده است.
هوش مصنوعی: هیچکس جز نور زندگی نیست که همیشه از شراب و عشق نصیحت میکند و ملامت را سزاوار نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشاعری پدر خویش را نه فرزندم
اگر نه معتقد مجلس خداوندم
سپهر جاه علی افتخار دین که ز فخر
چو شیعه مذهب خود را بران علی بندم
همه مناقب او گویم و مدایح او
[...]
ز روزگار به یک نامهٔ تو خرسندم
که در دعا همه آن خواهم از خداوندم
شنیدهام که به خرسند کم گراید غم
غمم چراست که از تو به نامه خرسندم
ز هرچه باشد خرسند را بسنده بود
[...]
ایا رسیده ز فضل و هنر بدان رتبت
که تیر چرخ خطابت کند خداوندم
علوّ قدر ترا با فلک نهم همبر
پس آنگهی بنشینم که من خردمندم
فلک شدست غبار ستانة تو و لیک
[...]
شکست عهد مودت نگار دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم
به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم
تطاولی که تو کردی به دوستی با من
[...]
چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم
نه دوستی بود، ار دل به همرهی بندم
اگر به تیغ ببرند بند بند مرا
تو ذکر وصل خودم کن که باز پیوندم
چو مو که برکنی و باز روید، آن غم تست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.