یا که دندان طمع را از لب جانان بکن
یا تمام عمر از این حسرت به سختی جان بکن
یا به رسوایی قدم بگذار در بازار عشق
یا همی چشم از جمال یوسف کنعان بکن
یا سر هر کوچهای دیوانگی را پیشهکن
یا دل از زنجیر آن زلف عبیر افشان بکن
یا به خاطر دم بدم آشفتگی را راه ده
یا تعلق مو به مو زان طرهٔ پیچان بکن
یا به زخم سینهٔ فرسودهات آسوده باش
یا ز دل پیکان آن ترک سیه مژگان بکن
یا سر خار ستم را بر دل خونین نشان
یا سراسر خیمه را از دامن بستان بکن
یا بیایی بر در میخانه تا ممکن شود
یا لوای عیش را از عالم امکان بکن
یا می گلفام را در ساغر از مینا بریز
یا غم ایام را یک باره از بنیان بکن
یا چو خضر از روی بینش پای در ظلمت گذار
یا چو اسکندر دل از سرچشمهٔ حیوان بکن
یا حدیث عقل بشنو یا بیا دیوانه شو
یا چو اسکندر دل از سرچشمهٔ حیوان بکن
یا فروغی مدح سلطان ناصرالدین ثبت کن
یا نهاد شعر را از صفحه دیوان بکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.