تا کفر سر زلفت زد راه دل و دینم
جز عشق تو هر کیشی کفر است در آیینم
هر صبح ز روی تو هم خانهٔ خورشیدم
هر شام ز اشک خود همسایهٔ پروینم
تو چشمهٔ خورشیدی من ذرهٔ محتاجم
تو خواجهٔ مستغنی، من بنده مسکینم
تا خط تو را دیدم، دادی رقم خونم
تا مهر تو ورزیدم، بستی کمر کینم
هم سلسله بر گردن زان کاکل پیچانم
هم غالیه در دامن زان سنبل پرچینم
هم سر دهانش را میجویم و مییابم
هم عکس جمالش را میخواهم و میبینم
هم بادهٔ عشقش را میگیرم و مینوشم
هم دانهٔ مهرش را میکارم و میچینم
از قامت موزونش در سایهٔ شمشادم
وز عارض گلگونش در دامن نسرینم
گر بر سر خاک من بنشینی و برخیزی
تا محشر از این شادی برخیزم و بنشینم
تا وصف لبت گفتم درهای دری سفتم
الحق که در این معنی مستوجب تحسینم
تا ماه فروغی رخ از کلبه من برتافت
از آه سحر هر شب شمعی است به بالینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و بیقید و شرط شاعر به معشوقهاش است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و شاعرانه، احساسات خود را نسبت به معشوقش توصیف میکند و میگوید که عشق او تنها حقیقت و دین واقعیاش است. او از صبحگاه تا شب تحت تأثیر زیبایی معشوقش است و به او وابسته است. شاعر به تضاد بین خود به عنوان یک بنده مسکین و معشوقی مستغنی اشاره میکند و جاذبهای که از زلف و چهره او emanates را میستاید. در نهایت، شاعر بیان میکند که تا زمانی که عشق معشوق در قلبش باشد، شادی و شوق او ادامه خواهد داشت و این عشق را همیشه در کنار خود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: هر کس به زیبایی و دلربایی تو نگاهی بیندازد، ایمان و اعتقادم را تحت تأثیر قرار میدهد. به جز عشق تو، هر باور و مذهبی برای من بیارزش و کفر محسوب میشود.
هوش مصنوعی: هر صبح که به چهرهٔ تو نگاه میکنم، احساس میکنم در کنار خورشید هستم و هر شب به خاطر اشکهایم، همسایهٔ ستارهٔ پروین میشوم.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید هستی و من مانند ذرهای هستم که به نور تو نیاز دارم. تو بزرگ و بینیاز هستی، در حالی که من بندهای ناتوان و فقیر هستم.
هوش مصنوعی: پس از دیدن خط تو، احساس کردم که جانم به قربانیت رفته است. با عشق و محبت تو، دل را به زخمهایی از کینه و حسرت گره زدم.
هوش مصنوعی: من گردنبند طلایی از موهای پیچیدهات دارم و در دامنم عطر خوش سنبل تو جاری است.
هوش مصنوعی: من همواره در جستجوی کلام و سخن او هستم و در عین حال، تصویر زیبایی او را نیز میخواهم و میبینم.
هوش مصنوعی: من از عشق او شراب مینوشم و در عین حال دانه محبتش را میکارم و از آن محصول میچینم.
هوش مصنوعی: به خاطر اندام زیبا و متناسب او، در کنار درخت شمشاد احساس آرامش میکنم و از رنگ چهرهاش که مانند گل سرخ است، لذت میبرم.
هوش مصنوعی: اگر بر سر مزار من بنشینی و بلند شوی، تا روز قیامت از این خوشحالی برخیزم و دوباره بشینم.
هوش مصنوعی: وقتی درباره زیبایی لبت صحبت کردم، به راستی که خودم را لایق ستایش احساس میکنم.
هوش مصنوعی: هر شب با طلوع ماه، زیباییاش از خانهی من میتابد و از نالههای صبحگاه، شمعی در کنارم روشن میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شد در سر کار تو هم دنیی و هم دینم
ناداده هنوز از لب یک شربت شیرینم
بر ناله ی زار من رحمت نکنی یک شب
هم در تو رسد روزی سوز دل مسکینم
گر عمر بود روزی در بزم گه وصلت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.