ای فتنه دست پرور چشم سیاه تو
اهل نظر نشانهٔ تیر نگاه تو
دانی کدام سال سرآید به فرخی
سالی که بگذرد به رخ هم چو ماه تو
من آشنات دانم و تو غیر خوانیم
فریاد از یقین من و اشتباه تو
یک ره پس از هلاک به خاکم گذار کن
ای خون من به روز جزا عذرخواه تو
این است اگر قرار تو در حق عاشقان
ترسم به هیچ نامه نگنجد گناه تو
سر سبز گشت باغ رخت از بهار خط
یعنی فزود مهر دلم از گناه تو
یارب چه خسروی که به یک جنبش نظر
تسخیر کرد هر دو جهان را سپاه تو
هر گه به صد کرشمه پری وار بگذری
بر چشم خود فرشته کشد خاک راه تو
تا جلوهٔ تو دید فروغی به چشم دل
بیرون نرفت جان وی از جلوهگاه تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و معشوقی است که قدرت ویژهای دارد و با یک نگاه خود، دلها را تسخیر میکند. شاعر احساساتی عمیق و متناقض را بیان میکند، از جمله حسی از یقین و در عین حال اشتباه. معشوق به طور نمادین به تجلی زیبایی و قدرت تبدیل شده است و شاعر درخواست میکند که در روز قیامت به خاطر عشقش عذرخواهی کند. او همچنین اشاره میکند که عشقش باعث شده است باغ دلش سرسبز و پربار شود. در نهایت، شاعر زیبایی معشوق را آنقدر زیاد میداند که گویی همه جهان تحت تسلط نگاه او قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: ای فتنه! تو که با نگاه سیاه و زیبا در دلها میافکنی، اهل دانش و بصیرت، تیر نگاه تو را به عنوان نشانهای میشناسند.
هوش مصنوعی: آیا میدانی کدام سال به پایان میرسد با خوشی و سرور، سالی که مثل چهرهی زیبا و روشن تو سریعاً رد میشود؟
هوش مصنوعی: من به آشناییات مطمئنم، ولی تو حرفهات را نادرست میدانی. از این وضعیت که من به واقعیت یقین دارم و تو در اشتباه هستی، در دل فریاد میزنم.
هوش مصنوعی: پس از آنکه نابود شدم، مرا به خاک بسپار، ای خونی که در روز حساب برای تو عذر میخواهم.
هوش مصنوعی: اگر اینگونه باشد که تو درباره عاشقان تصمیم میگیری، میترسم که گناه تو را هیچنامهای نتواند به درستی بیان کند.
هوش مصنوعی: باغ محبت من به خاطر حضور تو در بهار شکوفا شده است، زیرا عشق من به تو به خاطر خطاهایت افزایش یافته است.
هوش مصنوعی: ای خدا، چه شاهی که با یک نگاه خودش، تمام جهان را تحت تسلط و فرمان خود درآورد.
هوش مصنوعی: هر زمان که با زیبایی و ناز خود از کنار من میگذری، چنان است که فرشتهای بر خاکی که قدم گذاشتهای سایه میافکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی تو در دیدهٔ دل نمایان بود، جان او از حضورت خارج نشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای تخت و گاه پادشهی جایگاه تو
آراسته است مملکت از تخت و گاه تو
هستی ندیم شاهی و دولت ندیم تو
هستی پناه عالم و ایزد پناه تو
فخر همه شهانی و کس نیست فخر تو
[...]
ای دوش چرخ غاشیه گردان جاه تو
خورشید در حمایت پر کلاه تو
شاه جهان سکندر ثانی جمال دین
ای برتر از شهان جهان دستگاه تو
تا چشم دشمنان شود از بیم او سفید
[...]
آمد دل ضعیف من اندر پناه تو
کرد او وطن به سایه زلف سیاه تو
هم در پناه زلف تو باد انتقام او
یارب به سرّ سینه مردان راه تو
آخر نظر به حال من مستمند کن
[...]
ای خونبهای نافه چین خاک راه تو
خورشید سایهپرور طرف کلاه تو
نرگس کرشمه میبرد از حد برون خرام
ای من فدای شیوه چشم سیاه تو
خونم بخور که هیچ ملک با چنان جمال
[...]
ای توتیای دیده من خاک راه تو
جانم فدای غمزه چشم سیاه تو
ای شهسوار حسن عنان را کشیده دار
کز حد گذشت ولوله دادخواه تو
بر بام قصر چون بگشادی نقاب دوش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.