بخت سیه به کین من، چشم سیاه یار هم
حادثه در کمین من، فتنهٔ روزگار هم
از مژه ترک مست من صف زده بر شکست من
کار بشد ز دست من، چارهٔ نظم کار هم
ساقی از این مقام شد، صبح نشاط شام شد
خواب خوشم حرام شد، بادهٔ خوشگوار هم
تار طرب گسسته شد، پای طلب شکسته شد
راه امید بسته شد، چشم امیدوار هم
طایر تیر خوردهام، ره به چمن نبردهام
فصل خزان فسردهام، موسم نوبهار هم
زهر ستم چشیدهام، بار الم کشیدهام
رنج فراق دیدهام، محنت انتظار هم
ای زده راه دین من، شاهد دل نشین من
چشم تو در کمین من، غمزهٔ جان شکار هم
شاد ز تو روان من، زنده به بوت جان من
ذکر تو بر زبان من، مخفی و آشکار هم
ای بت دل پسند من، هر سر موت بند من
کاکل تو کمند من، طرهٔ تاب دار هم
لعل تو برق خرمنم زلف تو طوق گردنم
وه که به فکر کشتنم، مهره فتاده، مار هم
دوش فروغی از مهی یافته جانم آگهی
کز پی او به هر رهی دل بشد و قرار هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید صیام آمد، موسم نوبهار هم
وصل نگار باید و باده خوشگوار هم
یار سپاه غمزه را چون به در آرد از حجاب
لشکر صد پیاده را بشکند و سوار هم
چشم تو کشت خلق را، رحم کن ای نگار من
[...]
ای دلم از تو غرق خون دیده اشکبار هم
بی تو ز اشک لاله گون چهره پر و کنار هم
وعده آمدن مده غصه هجر بس مرا
بر سر آن فزون مکن محنت انتظار هم
تاب نیاورد تنت گر نه پی لباس تو
[...]
دور زمانه دشمنم گردش چشم یار هم
یار کمر بقتل من بسته و روزگار هم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.