بر سر آتش سوزنده نشیمن کردم
معنی عشق تو را بر همه روشن کردم
کسی از دور فلک این همه اندیشه نکرد
که من از گردش آن نرگس رهزن کردم
خادم غیر شدم با همه غیرت عشق
آه کز دوستیات خدمت دشمن کردم
سنگ نالید به حال دل دیوانهٔ من
بس که در کوه غمش ناله و شیون کردم
یارب آویزهٔ گوش تو پریپیکر باد
در اشکی که من از دیده به دامن کردم
عاجزم پیش دل سخت تو من کز آهی
رخنه در خاره و سوراخ در آهن کردم
سری از چشم تو با مردم عالم گفتم
همه را زآفت دور فلک ایمن کردم
بوسهای از لب نوشین تو مقدورم شد
نوش داروی دل خسته معین کردم
اثر از دیر و حرم هیچ ندیدم هر چند
طلب وصل تو از شیخ و برهمن کردم
گر پرم بشکنی از سنگ، نخواهم برخاست
من که از سدره به بام تو نشیمن کردم
خیل اندوه به سر منزل من راه نبرد
تا فروغی به در میکده مسکن کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر عشق و درد خود را بازگو میکند. او نشانههای عشقش را با وضوح بیان کرده و توصیف میکند که چگونه در آتش عشق سوزانده شده است. با وجود همه مشکلات، او از غیرت عشق خود میگوید و اینکه راهی برای خدمت به معشوق خود پیدا کرده است. در مصیبت و غمهایش، دل دیوانهاش ناله سر میدهد و از خداوند درخواست میکند که دردش را بشنود. احساسات عمیق او از عشق و آرزوی وصال، او را به جستجو و طلب در مکانهای مقدس کشانده است. در نهایت، شاعر از عزم و استقامت خود در برابر سختیها سخن میگوید و از آرامش و نور عشق در زندگیاش یاد میکند.
هوش مصنوعی: در دل آتش سوزان، خانهام را برپا کردم و عشق تو را برای همه آشکار کردم.
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازهٔ من به فکر گردش و چرخش زندگی نیفتاده و اندیشیده است، زیرا من از زیبایی چشمنواز و فریبا، مانند نرگس، آسیب دیدهام.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و علاقهای که به تو داشتم، به بیگانهای تبدیل شدم و از روی محبت به تو، به دشمنی با دیگران پرداختم.
هوش مصنوعی: سنگ به خاطر حال خراب دل دیوانهٔ من شکایت کرد، زیرا من به قدری در کوه غم و اندوهم ناله و فریاد زدم.
هوش مصنوعی: پروردگارا، صدایم را به گوش تو برسان، همانطور که بادی که از شنیدنش پر از حسرت شده، در اشکی که من از چشمانم به دامن ریختم، پژواک میشود.
هوش مصنوعی: من در مقابل دل سخت تو ناتوانم، چرا که به خاطر یک آه ساده میتوانم هرچند کم، بر سختیها و مشکلات غلبه کنم.
هوش مصنوعی: نگاهی به چشمانت انداختم و با همه مردم دنیا صحبت کردم و به آنها گفتم که از آسیبها و مشکلات سرنوشت و دنیا در امانند.
هوش مصنوعی: با یک بوسه از لبت که بسیار شیرین است، توانستم حال دلم را خوب کنم و آرامش را به قلب خستهام هدیه دهم.
هوش مصنوعی: من هیچ نشانهای از معبد و حرم ندیدم، هرچند که برای رسیدن به تو از عالمان دین و روحانیان درخواست کردم.
هوش مصنوعی: اگر پرم را بشکنی، من از زمین بلند نخواهم شد؛ زیرا که من از درخت سدر به بالای جای تو آمدهام.
هوش مصنوعی: سربازان غم به خانهام نزدیک نشوند تا من بتوانم در میکده روشنایی و شادی پیدا کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا من از صیقل می آینه روشن کردم
شیشه را شمع ره شیخ و برهمن کردم
آب آهن همه از دیده زنجیر چکید
بسکه چون سلسله در بند تو شیون کردم
لایق برق نشد باد هم از ننگ نبرد
[...]
دامن خویش ز خون مژه گلشن کردم
از فراق تو چه گلها که بدامن کردم
شد کفن دوختم آن جامه که از تار وفا
سیه آنروز که این رشته بسوزن کردم
گفتم از عشق فروغی رسدم آه که شد
[...]
دوستان را به خود از بهر تو دشمن کردم
کس به دشمن نکند آنچه به خود من کردم
دامنم گشت ز خون مژه گلگون این بود
آن گل عیش که من بی تو به دامن کردم
خرمن هستی خود سوختم از آه ببین
[...]
دامن خویش ز خون مژه گلشن کردم
در فراق تو چه گل ها که به دامن کردم
بس که از آه سحر مشعله روشن کردم
دزد شب را سوی دل راه معین کردم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.