گنجور

 
فروغی بسطامی

چه عقده‌هاست به کار دلم ز بخت سیاه

که زلف دوست بلند است و دست من کوتاه

نعوذبالله از این زاهدان جامه سفید

تبارک الله از این شاهدان چشم سیاه

یکی ز بند سر زلف او اسیر کمند

یکی ز کنج زنخدان او فتاده به چاه

یکی خراب لب لعل او نخورده شراب

یکی قتیل دم تیغ او نکرده گناه

یکی ز غمزهٔ خونخواره‌اش تپیده به خون

یکی ز حسرت نظاره‌اش نشسته به راه

یکی ز جنبش مژگان او به چنگ اجل

یکی ز گردش چشمان او به حال تباه

یکی به خاک در او فشانده گوهر اشک

یکی به رهگذر او کشیده لشکر آه

هوای مغبچگان آن چنان خرابم کرد

که در سرای مغانم نمی‌دهند پناه

دمی به چشم من آن سرو قد نهشت قدم

گهی به حال من آن ماه رو نکرد نگاه

بپا نموده قیامت ز قامت دلجو

پدید ساخته جنت ز عارض دلخواه

ز رشک قامت او ناله خاست از دل سرو

ز شرم عارض او هاله بست بر رخ ماه

خمیده ابروی آن پادشاه کشور حسن

نمونه‌ای است ز شمشیر ناصرالدین شاه

ستوده خسرو لشکر شکاف کشور گیر

که نقش رایت منصور اوست نصرالله

شکسته حملهٔ او پشت صد هزار سوار

دریده صارم او قلب صدهزار سپاه

رخ منور او آفتاب کاخ و سپهر

سر مبارک او زیب بخش تاج و کلاه

همیشه عاشق دیدار اوست دیدهٔ بخت

مدام شایق بالای اوست جامهٔ جاه

فروغی از کرم شاه دستگیر شود

بر آن سرم که عروسی به برکشم دل خواه

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه

اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه

نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست

ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه

کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت

[...]

فرخی سیستانی

به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه

به مهرگانی بنشست بامداد پگاه

برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز

به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه

به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن

[...]

ازرقی هروی

مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه

که با سعادت زهره است و باطراوت ماه

سعادتی که همه در روان گشاید طبع

طراوتی که همه بر خرد ببندد راه

اگر چه در نسب آدم آفتاب نبود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

ایا بهار من و عید نیکوان سپاه

چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه

بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام

برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه

میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست

به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه

چرا دو چشم تو دیبای لعل پوشیدست

اگر نپوشند ای دوست زاهدان دیباه

ز راه گمشده را زاهدان به راه آرند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه