گنجور

 
۲۵۸۱

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

... با داغ تو رفتند شهیدان تو زین باغ

چون لاله به خون جگر آغشته کفن ها

از ما سخنی بشنو و با ما سخنی گوی ...

امیر شاهی
 
۲۵۸۲

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

... هر دم شکفته تر شود از آه من رخت

از رهگذار باد چه غم شمع لاله را

برخوان وصل دست ارادت مکن دراز ...

امیر شاهی
 
۲۵۸۳

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

ای در بهار حسن تو گل ها و لاله ها

وی لاله را ز رشک تو پرخون پیاله ها

بی چاشنی درد تو هست آب زندگی ...

امیر شاهی
 
۲۵۸۴

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

کجایی ای ز رویت لاله را ناب

بهار خرمی بگذشت دریاب ...

امیر شاهی
 
۲۵۸۵

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

خطت بر لاله تر مشک چین ریخت

بنفشه در کنار یاسمین ریخت ...

امیر شاهی
 
۲۵۸۶

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

... دل سوی باغ می کشدم کان بهار را

بر طرف لاله سبزه دلکش برآمده است

خطی عجب دمیده رخی برفروخته ...

امیر شاهی
 
۲۵۸۷

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

... چون دید شکل قد ترا بر زمین نشست

چون لاله داغدار جهانی ز خط یار

کان سبزه بر کنار گل و یاسمین نشست ...

امیر شاهی
 
۲۵۸۸

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

... آن دل که ذوق سبزه و گل در دماغ داشت

چون لاله چاک شد دل شاهی ز سوز عشق

کز گلشن زمانه بسی درد و داغ داشت

امیر شاهی
 
۲۵۸۹

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

... صد چاک شد از دست فراقت دل شاهی

چون لاله که با داغ تو خونین جگری داشت

امیر شاهی
 
۲۵۹۰

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

... آن نیز بجای راستان رفت

شاهی که چو لاله غرق خون است

با داغ تو خواهد از جهان رفت

امیر شاهی
 
۲۵۹۱

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

... ز کوی تفرقه در گوشه فراغ نرفت

چو لاله دلق می آلود را زنم آتش

کز آب دیده بشستم بسی و داغ نرفت ...

امیر شاهی
 
۲۵۹۲

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰ - استقبال از قاسم انوار

 

... مجلس خرم و آراسته باغی دارد

لاله بین چاک زده پیرهن خون آلود

مگر او نیز ز سودای تو داغی دارد ...

امیر شاهی
 
۲۵۹۳

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

... ماه را دامی ز عنبر می نهد

لاله را داغی ز سودا می کشد

سنبل از سودای مشکین کاکلش ...

امیر شاهی
 
۲۵۹۴

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲ - استقبال از امیر همایون اسفراینی

 

دل بی رخ تو جانب گلشن نمی کشد

خاطر به سوی لاله و سوسن نمی کشد

بخرام سوی باغ که گل با وجود تو ...

امیر شاهی
 
۲۵۹۵

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

... بده جامی که دیگر باغ را چشم و چراغ آمد

چو بلبل با فغان چون لاله در خون دلم آری

از این گلشن نصیب عشقبازان درد و داغ آمد ...

امیر شاهی
 
۲۵۹۶

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند

دلم خیال لبش در درون بگرداند ...

امیر شاهی
 
۲۵۹۷

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱

 

... بگریخته از داغ بلا بی جگری چند

چون لاله به داغ دل و خوناب جگر باش

ای چشم چو نرگس همه بر سیم و زری چند ...

امیر شاهی
 
۲۵۹۸

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

... آزاد نگشت آنکه اسیر قفسی بود

عشق آمد و سودای گل و لاله ز سر رفت

زان شعله به تاراج شد ار خار و خسی بود ...

امیر شاهی
 
۲۵۹۹

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

... در شیشه صافی بنگر باده رنگین

چون عکس گل و لاله که در آب نماید

شبها که بغلتد بسر کوی تو شاهی ...

امیر شاهی
 
۲۶۰۰

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

... که از گل بوی کردن دردسر دید

چو لاله داغ بر دل ماند شاهی

ترا تا سبزه بر گلهای تر دید

امیر شاهی
 
 
۱
۱۲۸
۱۲۹
۱۳۰
۱۳۱
۱۳۲
۳۶۲