چو دل چوگان زلفت در نظر دید
پریشان گشت و حال خود دگر دید
غمت صد رخنه در جان کرد ما را
مگر دیوار ما کوتاهتر دید
ترا در رهگذر ناگاه دیدم
دلم چندین بلا زان رهگذر دید
دل از کویت نگردد گرد کعبه
که گر دید آبرو، زین خاک در دید
صبا از چین زلفت شمه ای گفت
وز این غم نافه را خون در جگر دید
دلم زین بوستان با خار از آن ساخت
که از گل بوی کردن دردسر دید
چو لاله داغ بر دل ماند شاهی
ترا تا سبزه بر گلهای تر دید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حال و احساسات عمیق شاعر نسبت به محبوبش است. شاعر در ابتدا توصیف میکند که چگونه زلف محبوبش دلش را به هم ریخته و باعث پریشانیاش شده است. او از غم و دردهایی که این عشق به او میدهد، صحبت میکند و به نوعی از ناتوانی خود در فراموش کردن محبوبش و ادامه دادن زندگی میگوید. همچنین، شاعر به زیبایی و تاثیر عطر زلف معشوق اشاره دارد که دلش را تحت تاثیر قرار میدهد، به طوری که حتی دلش نمیتواند از او فاصله بگیرد. او در نهایت به تلخی این عشق و درد جدایی میپردازد و به تصویر کشیدن زیباییها و زخمهای دلش میپردازد.
هوش مصنوعی: وقتی دل، که مانند چوب چوگان است، زلفهای تو را دید، پریشان و آشفته شد و حال خود را تغییر یافته احساس کرد.
هوش مصنوعی: غم تو در وجود ما نفوذ کرده و ما را بسیار متاثر ساخته است، شاید به این دلیل باشد که ما به اندازه کافی قوی نیستیم و دیوار روحیمان ضعیفتر از آن است که بتواند این بار را بر دوش بکشد.
هوش مصنوعی: ناگهان تو را در راه دیدم و دلم از آن لحظه با مشکلات و رنجهای زیادی روبهرو شد.
هوش مصنوعی: دل از درگاه تو منحرف نمیشود، حتی اگر به کعبه برود؛ چون اگر کسی به تو نگاهی بیفکند، در این خاک احساس عزت و آبرو خواهد کرد.
هوش مصنوعی: نسیم بادی از چین زلف تو بویی را به من رساند و من در دل خود، غم و heartbreak این غم را حس کردم.
هوش مصنوعی: دلم از این باغ (زندگی) با خارهایش ساخته شده، چون از گلها فقط بویی را تجربه کردهام که دردسر به همراه داشته است.
هوش مصنوعی: همچون لاله، داغِ عشق در دل ماند و همچنان که شاهی، نگریسته است به سبزهها و گلهای تازه.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگه کرد آن شکفته دشت و در دید
جهان چون روی ویس سیمبر دید
چو لختی دید از آن دیدن خطر دید
که بیش آشفته شد تا بیشتر دید
شما آخر تأسّف می نخوردید
ز درد آنکه با یوسف چه کردید؟
به جست و جوی او هر گوشه گردید
نه از او و نه از گردش اثر دید
دلم پیکان او را در جگر دید
ز غمزه کار خود زیر و زبر دید
به تیر غمزهاش دل چشم میداشت
بحمد الله که آخر در نظر دید
ز چشمش نرگس ار زد لاف مستی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.