ابر آمد و بگریست بر اطراف چمنها
شد شسته به شبنم رخ گلها و سمنها
با داغ تو رفتند شهیدان تو زین باغ
چون لاله به خون جگر آغشته کفنها
از ما سخنی بشنو و با ما سخنی گوی
کز بهر تو بسیار شنیدیم سخنها
گه ناز و گهی عشوه، گهی جور و گهی لطف
غیر از تو چه داند دگری اینهمه فنها؟
در عشق تو صبر و دل و دینم شد و اکنون
مانده است در این واقعه شاهی تن تنها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف بارش باران و تأثیر آن بر گلها و چمنها میپردازد. او با اشاره به شهیدانی که به خاطر عشق و دلبستگیهایش جان خود را فدای معشوق کردهاند، احساسات خود را بیان میکند. شاعر از معشوق میخواهد که به سخنان او گوش دهد و در عوض، او نیز خواستار گفتوگوی دلنشینی است. او به عشق و صبر خود اشاره میکند و از تنهاییاش در این واقعه سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ابر به آسمان آمد و بارید، قطرات باران بر روی چمنها ریخت. در نتیجه، چهره گلها و سمنها با شبنم پاک و درخشان شد.
هوش مصنوعی: شهدای تو با درد و غم تو این باغ را ترک کردند، همانند لالههایی که در خون خود غوطهورند و جنازهشان با این خون رنگین شده است.
هوش مصنوعی: سخنی از ما بشنو و با ما صحبت کن، زیرا به خاطر تو گفتارهای زیادی را شنیدهایم.
هوش مصنوعی: گاهی ناز میکنی و گاهی عشوه، گاهی با سختی و گاهی با مهربانی رفتار میکنی. غیر از تو چه کسی میتواند این همه هنر و ترفند را بداند؟
هوش مصنوعی: در عشق تو، صبر، دل و ایمانم تحت تأثیر قرار گرفت و حالا در این ماجرا تنها و بیکس ماندهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای برده رخت رونق گلها و سمنها
دارد دهن تنگ تو در غنچه سخنها
گر سرو نه با قد تو ماند نتوان برد
چون آب به زنجیر مرا سوی چمنها
صحرای عدم لالهستان شد چو شهیدان
[...]
شبنم که هوا ریخت به گلها و سمنها
شد آبله عارض اطفال چمنها
گلهای چمن گر نه شهیدان فراقند
چون لاله چرا غرقه به خونند کفنها؟
در تاب اگر نیست ازان جعد دلآویز
[...]
ای خار و خس بحر ثنای تو سخنها
گنجینه گوهر ز مدیح تو دهنها
یک بار بر این نه چمن سبز گذشتی
سر در پی بوی تو نهادند چمنها
ما و سر آن زلف و پریشانی غربت
[...]
بی سرو قدت خاک نشینند چمنها
شد پنبهٔ داغ جگر لاله سمنها
کارم به حریف دو زبان کاش فتادی
چون غنچه سراپای زبانند دهنها
بارید چو از ابر عطایش نم رحمت
[...]
داغند، ز رخسار تو ای رشک چمنها
چون لاله، شهیدان به سمنزار کفنها
از شرم، صدف را به دهان مهر خموشی ست
تا شد صدف گوهر نام تو، دهنها
خون در جگر نافهٔ دل چون نشود خشک؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.