گنجور

حاشیه‌ها

مهران در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴ - نی محزون:

با سلام وتشکر.
فکر کنم بیت آخر یک حرف از قلم افتاده باشه:
شهریارا اگر ایین محبت باشد.که در اینجا بجای اگر گر نوشته شده.ممنون

سلطانی در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۵ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:

با سلام
بوی جوی مولیان...
به نظر می رسد "بوی جو"در این جا مجاز می تواند باشد با علاقه همراهی(معیت)؛توضیح این که چون همیشه سبزه و گل و گیاهان معطر در کناره های جو می روییده و البته الان هم همین است،پس منظور شاعر بوی خوش رستنی های معطر است و نه صرفا خود جوی.

محیا در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۵ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۷:۰۷ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۳:

لینک دیگر کار نمیکند.
من سه غزل با این ابیات یافتم:
1
به راه میکده عشاق راست تک و تاز *** همان نیاز که حجاج را به راه حجاز
چه حلقه ها که زدن بر در دل از سر سوز *** به بوی روز وصال تو در شبان دراز
دو تآ شدم چو کمآن از غم و نمیگویم *** هنوز ترک کمآن ابروآن تیرانداز
تنم ز هجر تو چشم از جهان فرو می دوخت *** امید دولت وصل تو داد جانم باز
شبی وصال سحر گه ز بخت می خواهم *** که با تو شرح سرانجام خود کنم آغاز
دلآ ز هجر مکن نآله زآنکه در عآلم *** غمست و شآدی و خآر و گل و نشیب و فرآز
ز شوق مجلس آن یار خرگهی حافظ *** گرت چو شمع سوزند پای دار و بساز
2
خوش آن شبی که درآیی به صد کرشمه و ناز *** کنی تو ناز به شوخی و من کشم به نیاز
امید قد تو می داشتم ز بخت بلند *** نسیم زلف تو می خواستم ز عمر دراز
ز طره تو پریشانی دلم شده فآش *** غریب نیست ز مشک آری ار بود غمآز
چو غنچه سر درونش کجا نهان ماند *** دل مرا که نسیم صباست محرم راز
هزار دیده به روی تو ناظرند و تو خود *** نظر به روی کسی بر نمی‌کنی از ناز
مرا چه فکر ز جور تو و جفای رقیب *** سر عشق ندارد غم از بلای دراز
غبار خاطر ما چشم خصم کور کند *** تو رخ به خاک نه ای حافظ و بر آر نماز
3
عروس گل دگر آمد به بزم گلشن باز *** کجاست بلبل خوش گو برآورد آواز
صبا به مقدم گل راح روح می بخشد *** هزار رحمت حق باد بر چنین غماز
چه فتنه بود که مشاطه قضا انگیخت *** که کرد نرگس شوخش سیه به سرمه ناز
به هیچ در نروم بعد از این ز حضرت دوست *** چو کعبه یافتم آیم ز بت پرستی باز
نه این زمآن من شوریده دل نهآدم روی *** بر آستان تو کاندر ازل به سوز و نیآز
یکیست صعب و سهل در طریق:حآفظ را *** که مرغ را چه تفآوت بود نشیب و فرآز

هادی آقایاری در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۵ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲ - در ستایش پروردگار:

خیلی زیبا بود مخصوصا ابیات زیر که شاهکار هستند
کی را ساخت شیرین کار و طناز
که شیرین تو شیرین ناز کن ناز
یکی را تیشه‌ای بر سر فرستاد
که جان می‌کن که فرهادی تو فرهاد
یکی را کرد مجنون مشوش
به لیلی داد زنجیرش که می‌کش

اهورا در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۵ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:

چقدر زیبا و پر سوز و گداز... چه حالی..

. دکتر شکوهی در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۵ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۴:

بیت نادرست:
بخندید قیدافه از کار اوی - ازان مردی و تند گفتار اوی

بیت درست:
بخندید قیدافه از کار اوی - از آن مردی و تندگفتار اوی

محیا در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۵ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۹:

ای از فروغ رویت روشن چراغ دیده/ خوشتر ز چشم مستت چشم جهان ندیده
همچون تو نازنینی سر تا قدم لطافت/ گیتی نشان نداده ایزد نیافریده
هر زاهدی که دیده یاقوت جان فزایش/ سجاده ترک کرده پیمانه در کشیده
بر چهره بخت نیکت تعویذ چشم زخم است/ هر دم "و ان یکادی" ز اخلاص بردمیده
بر قصد خون عشاق ابرو و چشم شوخش/ گاه این کمین گشاده گاه آن کمان کشیده
تا کی کبوتر دل باشد چو مرغ بسمل/ از زخم ناوک تو در خاک و خون تپیده
از سوز سینه هر دم دودم به سر درآید/ چون عود چند باشم در آتش رمیده
گر زآنک رام گردد بخت رمیده با من/ هم زان دهن برآرم کام دل رمیده
میلی اگر ندارد با عارض تو ابرو / پیوسته از چه باشد چون قد من خمیده
گر بر لبم نهی لب یابم حیات باقی/ آن دم که جان شیرین باشد به لب رسیده
تا کی فرو گذاری چون زلف خود دلم را / سرگشته و پریشان ای نور هر دودیده
در پای خار هجران افتاده در کشاکش / وز گلبن وصالت هرگز گلی نچیده
گر دست من نگیری با خواجه بازگویم/ کز عاشقان بیدل دل می برد دو دیده
ما را بضاعت این است گر در مذاقت افتد/ درهای شعر حافظ بنویس بر جریده
---
پاسخ: با تشکر از لطف شما، مطابق نقلتان تکمیل شد.

. دکتر شکوهی در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۵ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۱:

بیت نادرست:
یکی مرد بر تیز و برنا و تند شده با زبان و دلش تیغ کند
بیت درست:
یکی مَرد بُد تیز و بُرنا و تُند شده با زبانش دَمِ تیغ کُند

محیا در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۲۳:۵۱ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴:

غمش تا در دلم مَأوا گرفته است *** سرم چون زلف او سودا گرفته است

لب چون آتشش آب حیاتست *** از آن آب آتشی در ما گرفته است

هُمای همتم عمری است کز جان *** هوای آن قد و بالا گرفته است

شدم عاشق به بالای بلندش *** که کار عاشقان بالا گرفته است

چو ما در سایه ی الطاف اوییم *** چرا او سایه از ما وا گرفته است؟

نسیم صبح، عنبر بوست امروز *** مگر یارم ره صحرا گرفته است؟

ز دریای دو چشمم گوهر اشک *** جهان در لؤلؤ لالا گرفته است

حدیث حافظ ای سرو سمن بوی *** به وصف قد تو بالا گرفته است
---
پاسخ: با تشکر از لطفتان، ابیات مطابق نقل سرکار اضافه شد.

محیا در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳:

اگر به لطف بخوانی مَزید الطافست/ وگر به قهر برانی درون ما صافست
بیان وصف تو گفتن نه حد امکان است/ چرا که وصف تو بیرون ز حد اوصافست
ز چشم عشق توان دید روی شاهد غیب/ که نور دیده ی عاشق ز قاف تا قافست
چو سرو سرکشی ای یار سنگدل با ما/ چه چشمهاست که از روی تو بر اطراف است
تو را که مایه ی خلد است نیاز همتا نیست/ از این مثال گزینم روان در اطراف است
ز مُصحَف رخ دلدار آیتی بر خوان/ که آن بیان مقامات کشف کشّـافـسـت
عدو که منطق حافظ طمع کند در شعر/ همان حدیث هُما و طریق خطّافست
---
پاسخ: با تشکر، ابیات مطابق نقل شما اضافه شد.

محیا در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰:

خط سبز و عارضت را نقش بندان خطا/ سایبان از عنبر تر گرد نسرین بسته اند
جمله وصف عشق من بودست و حسن روی تو/ آن حکایتها که بر فرهاد و شیرین بسته اند
حافظا محض حقیقت گوی یعنی سر عشق/ غیر از این گویی خیالاتی به تخمین بسته اند
---
پاسخ: با تشکر از لطف شما ابیات مطابق نقلتان به ته شعر اضافه شد.

هما در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

خیلی زیباست...

عبدالله بیخود در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:

درود بر حضرت عاشقان
در بیت هفتم مصراع دوم به جای "سر" کلمه "شر" آمده و "سر" معنی درست تر افاده میکند
تشکر

green در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۱:۴۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۶ - داستان درنهادن شطرنج:

be onvane yek Irani az tadbir va kardani niakan khod moftakhar va maghrouram. khodavand Iran va Irani ra hefz konad

علی در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۱:۱۱ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:

با سلام
به احتمال زیاد در مصرع دوم بیت دوم کلکه "رنداند"
اشتباه است و باید به جای آن از اصطلاح"رندانه"
استفاده شود
رندانه شنو گفته مستانه ما

پژگاچ در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

در جایی دیگه این شعر رو با یک بیت تخلص دار دیدم که مصرع اولش اینطوری بود:
شمس شکرریز تویی,مفخر تبریز تویی
اما به خاطر قدیمی و پاره بودن کتاب مصرع دوم خوانا نبود!

حسین در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:

بیت سوم مصرع دوم
به نظر میرسه کلمه اول
مناعت
باشه.

irani در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۰:

زیرا ز بوی زعفران گویند خندان می‌رسد
باید باشد:
زیرا ز بوی زعفران گوینده خندان می‌رسد

faramarz در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

توضیح آقای حمیدرضا کاملا درست به نظر می‌رسد. واژه مست معنی‌ درست در نمی‌آید برای اینکه درخت نمی‌تواند مست بشود ولی‌ پایه آن میتواند سست شود همانطور که در همان بیت لغت بیخ می‌رساند.

مسعود در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

طبق دستورات بزرگان باید به هر اعتقاد و یقینی که به مخلوقات زیان و آسیب نمی رساند احترام گذاشت و به قولی هرکسی از ظن خود شد یار من حضرت خیام نیز در زمان شوری خود بیشتر به خالق خود نزدیک تر می شدند.

۱
۵۲۴۰
۵۲۴۱
۵۲۴۲
۵۲۴۳
۵۲۴۴
۵۴۶۹