گنجور

حاشیه‌ها

کرم قلاوند در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:

با درود به پیشگاه بیشگاه ارجمندان گرداننده ی گنجور ، به گمان این کمینه ، پیرو مرام عشق و نیز روانی موسیقی و دست آخر پارسی گزینی ، بهتر است این بیت را اینگونه بخوانیم :
شیوه ی چشمت فریب جنگ داشت
ما ندانستیم و صلح انگاشتیم
در ادامه شوندهای این گزینش و منابع نیز آورده می شود که در بسیاری از سایت ها درج شده و استقبال شایانی از آن شده است . ضمن اینکه باید بیافزایم که در حافظ نسخه ی قدسی نیز اینگونه ضبط شده است ... گزین وزین (بخش یکم)
گزینش و خوانش نکوی استاد شجریان از غزل حافظ
با یاد خداوند مهربان ... در نوشتار های زنجیره ای «گزین وزین» بگونه ای کارگاهی به موشکافی خوانش های دیگرگونه ی استاد شجریان از سخن شاعران پارسی پرداخته می شود . در این رهگذار خوانش هایی نگاه می شوند که پیشینه ای ندارند و استاد برای نخستین بار دست به آفرینش شان می زند ؛ چندان که دانسته است ، برخی از این خوانش ها در میان منتقدان و پژوهندگان ادبی چالش هایی پدید آورده است . این کمینه برآن استوارم که آنچه استاد زیرنام آفرینش یک خوانش تازه خوانده است ، از هر سوی که بنگریم تراز زیباشناسانه ی شایسته تری در سنگیدن با نمونه های موجود دارد و در نزد اهل نظر ، دارای پروانه است . نیک می دانیم که در روزگار ما ، هرگاه در بزم های ادبی خرد و کلان ، ماجرایی پیش کشیده می شود ، یکی از معیارهای محترم سنجش ، چگونگی خوانش استاد شجریان است . اما صداندوه که هنوز این نگاه زیباشناسانه ی استاد شجریان چندان از سوی کارشناسان مورد بررسی و انتشار قرار نگرفته است و احساس من این است که شاید یکی از دغدغه های مهم استاد همین باشد . اما دغدغه ی اصلی ایشان چیزدیگریست که این کمینه در دست انجام دارم اما اشاره ای به چند و چون آن نمی کنم چراکه در واقع شاخه ی تازه ای به مباحث نظری موسیقی آوازی در حوزه ی نقد و تحلیل افزوده شده است و در مسیر ثبت و انتشار است ... گزین وزین در هر نوشتار به یکی از خوانش های دیگرگونه و آفرینش های زیباشناسانه ی استاد شجریان بررسی خواهد شد .
کسی که موسیقی کار می کند به ویژه خوانندگی ، اگر با ادبیات کشورش پیوند نداشته باشد لاجرم سخن و پیامی که از
کار هنری اش القا می شود بسیار ناگیرا خواهد بود و چندانکه باری به هرجهت روخوانی کرده است ، در دشت دلهای مردم بی پروانه می ماند !
جوهر موسیقی این است که حضورش موجب پدید آمدن نظم است . همین که هنگام پخش یک آهنگ شنوندگان بسته به کیفیت جمع نسبت به آهنگ واکنش نشان می دهند ، شوندی است برای تندرستی این نگاه . برای نمونه در یک جشن پدیده ای که شادمانی و رقص حاضران را پردازش می کند موسیقی است ، آنهایی که توانایی بهره گیری از ظرافت ها و حرکات زیبا و هماهنگ اندام خویش را دارند بیشترین بهره را می گیرند و کمترین بهره را کسانی که هماهنگ با آن آهنگ دست می زنند و شاید فرودست ترین بهره ، تکان دادن نرم سر و گردن . در جمع عرفا موسیقی هماهنگی سماع را هم به لحاظ دینامکی (رقص سماع) وهم برای شورانگیزی و پرواز روح ، پردازش می کند . نمونه ای دیگر که کمتر کسی بدان نگاه می کند ، حرکات موزون یک شاطر نانوایی است ! او در اثر تکرار یک رشته حرکات برای کار خود ریتمی تعریف کرده است چنانکه ریتم در موسیقی نیز توالی شدت و ضعف هاست . از برداشتن چانه ی خمیر که یک ضرب ضعیف است که در آغاز میزان آورده می شود ، آغاز و کوبیدن آن بر صفحه ی وردنه و ضربه هایی که برای پهن کردن آن با کف دست میزند و سرانجام به دیواره ی تنور می چسباند صداهایی ایجاد می شود که شاطر بنا به ذوق در آنها شدت و ضعف ایجاد می کند و یک رقص هماهنگ با آن ریتم نیز پدید می آورد تا کمتر فشار و تاب تنور سوزان را حس کند !
موسیقیدان خاصه یک آوازخوان _ البته آوازخوانی که به کارش عشق بورزد _ برای اجرای یک کار نگاه ویژه ای به شعر یا کلام آهنگ دارد و گاه دیرزمانی را صرف جستحوی کلامی شایسته و متناسب با کارش می نماید .
استاد شجریان در فرگاه خسروی آواز ایران ، به لطافت و ظرافت به این گزینه نگاه ژرف دارد و اگر بگویم که حافظ ، سعدی ، عطار و سایر شعرای ایران ـ که استاد شعرشان را خوانده است ـ بخشی از آوازه ی خویش را وامدار جناب شجریان هستند سخن گزافی نیست !
ایشان در آلبوم رندان مست و در غزل چشم یاری ، فعلی را دیگرگونه می خواند . بدین گونه :
شیوه ی چشمت فریب جنگ داشت
ما ندانستیم و صلح انگاشتیم
غالب نسخه های موجود از دیوان حافظ اینگونه ضبط کرده اند :
شیوه ی چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
و در برخی نسخه ها :
شیوه ی چشمت فریب جنگ داشت
ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم
برای بررسی سازمانی این واژه و آمیغ ها ، من روش خودم را بکار می گیرم و به آن احترام می کنم اما دوستان و خوانندگان این نوشتار در پذیرش آن به نتیجه ی کار می نگرند و اکراهی در رد و قبول نیست .
این کمینه در بررسیدن سازمان دینامیکی واژه های کلام یک آهنگ ، نخست به جانمایه ی درونی موسیقی نگاه می کنم تا آشکار شود که این قطعه از گزینه های حماسی ، عاشقانه ، فانتزی ، توصیفی ، عرفان عاشقانه ، سوگینه یا سورینه و ... به کدام نزدیک تر است .البته دانسته است که بر پایه ی هرمنوتیک هرکسی می تواند برداشت و نگاه خویش را داشته باشد .
تصنیف چشم یاری
این کار در نگاه اول چنین می نماید که شکوه از معشوق است و اینکه عاشق به سبب برنیامدن کام با معشوق مجادله می کند ! اما براین پایه که عشق به عرض نگاه ندارد و پشت سربینی در مرام عشق نیست ، چیزی به نام پشیمانی و مجادله در آن نمی گنجد ! در واقع کار به سمت عرفان عاشقانه گرایش دارد و نگاه نخستین بدین شوند است که انسان همواره با تضاد ها روبروست که بنا به شرایط حال یکی دیگری را ناصواب می داند تا زمانی که ایمان و یقین حاصل شود و به یک ختم شود . در این مسیر آدمیزاد از آنروکه هنوز به کمال نرسیده است برخی ناز و عتاب را بی مهری می انگارد و با خویش درددل می کند اما باز رای به بری بودن معشوق از هرگونه کاستی می دهد و خویش را ملامت می کند که بی هیچ فراخوانی از سوی معشوق آغاز کرده است و هرچه هست از قامت ناساز عاشق است .
گفت خود دادی به ما دل حافظا / ما محصل بر کسی نگماشتیم (حافظ)
اورا خود التفات نبودش به صید من / من خویشتن اسیر کمند نظر شدم (سعدی)
اما سازمان واژه های غلط کردیم ، خطا کردیم و ندانستیم
غلط کردیم : همخوان های (غ ــ بستواج واکبرvoiced نرمکامی )،( ک ــ همخوان بی واکvoiceless بستواج stop پسکامی)،( ر ــ سایواج واکبر لرزشیvibrant ) از دسته ی همخوان هایی هستند که از نرمی برخوردار نیستند و با اصطکاک تولید می شوند و همخوان بی واک وبستواج (ط ــ بستواج بی واک دندانی) ساکن که ضمن اینکه ایجاد سکته و گرفت می نماید پیش از همخوان بی واک و بستواج( ک) آمده است که دشواری آن دوچندان شده و در یک کار عاشقانه و لطیف ، پسندیده تر است که از همخوان های بی واک ، نوک تیز و زبر بهره گیری نکنیم .
خطا کردیم : همخوان های ( خ ــ بستواج بی واک نرمکامی)،( ک ــ همخوان بی واک بستواج پسکامی)،( ر ــ همخوان واکبر لرزشی) نیز همان داستان پیش گفته را دارند با این تفاوت که همخوان ( ط ) ساکن نیست و با پیوستن با واکه ی بلند (آ) یک هجای بلند تشکیل داده است .
ندانستیم : همخوان ( ت ــ بستواج بی واک ) تنها همخوانی ست که می تواند زبر باشد و در دو گزینه ی پیشین نیز وجود داشت اما در این گزینه زبری این همخوان کاملن از میان رفته است چراکه همخوان ( ت ) به شوند قرار گیری پس از( س) که واجگاه نزدیک دارند و پیش از واکه ی بلند(ی ) و تشکیل هجای بلند ، خویش را آراسته و لطیف می نماید .
شایستگی و مراعات ادب
غلط کردیم و خطا کردیم در تراز با ندانستیم لحن تندتری دارند و ندانستیم مهربان تر و محترمانه تر می نماید .
غلط کردیم و خطا کردیم : لحن این آمیغ ها چنین است که ما راه را به غلط رفته ایم و اکنون پشیمانیم !
یا ما اکنون دریافته ایم که در انتخاب راه خطا کرده ایم و پشیمانیم
نکته : از آنجا که پشیمانی در مرام عشق نمی گنجد ، این آمیغ پسندیده است برای معشوق به کار برده نشود مگر برای پوزش و اقرار بر گناه در پشیگاه معشوق .
مولانا :
خود پشیمانی نروید از عدم
چون ببیند گرمی صاحب قدم
سعدی :
گر بزنندم به تیغ در نظرش بی دریغ
دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق
مژه بر هم نزند گر بزنی تیر و سنانش
من چشم ازو چگونه توانم نگاهداشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
و ...
ندانستیم : در این واژه لحن بدین گونه است که ما ندانسته و بی اختیار چنین کردیم و هرچه باشد می پذیریم . در این لحن اشاره ای به درستی یا نادرستی آنچه نادانسته روی داده است نمی شود و بدین شوند اصل بر رضایت است و پشیمانی عاشق نمودی ندارد .
نمودار نسخه ها و عدم توجه به کمیت از سوی استاد شجریان
بیشینه ضبط : فعل آمیغی (غلط کردیم) در 8 نسخه ی خطی ضبط گردیده است .
1. نسخه ی مورخ 821 / کتابخانه ی دکتر اصغر مهدوی / تهران
2. نسخه ی مورخ 822 / کتابخانه ی طوپقاپوسرای استانبول
3. نسخه ی مورخ 824 / کتابخانه ی سبزپوش / گور کهپور هند
4. نسخه ی مورخ 825 / کتابخانه ی نور عثمانیه / استانبول
5. نسخه ی مورخ 827 / کتابخانه ی سید عبدالرحیم خلخالی
6. نسخه ی مورخ 836 / کتابخانه ی دکتر اصغر مهدوی
7. نسخه ی مورخ 1320 علامه قزوینی و دکتر قاسم غنی
8. نسخه ی نیمه ی اول قرن نهم / کتابخانه ی ملی ایران
کمینه ی ضبط : فعل (ندانستیم) تنها در یک نسخه آورده شده است :
نسخه ی مورخ نیمه ی اول قرن نهم / کتابخانه ی عزت قویون اغلو ، ترکیه
شاید بیشینه ی اهل ادب ، با دیدن چنین آماری کمینه ی بخت پذرفتگی را سرنوشت آمیغ «ندانستیم» بدانند ؛ به ویژه که در این روزگار که بازار تصحیح و شرح و برابری نسخ رونق دارد و اساس استوار ، معمولن کمیت ضبط در نسخه های گونه گون است . اما چنان که انتظار نیز همین است ، استاد شجریان نگاه زیباشناسانه ی خویش را ترازو می کند و با اشراف بر ظرافت های پیوند شعر و موسیقی، دیگرگونه و از چشم اندازی دیگر به گزینه های انتخابی نگاه می کند . ایشان زیبایی کلام و دریافت شخصی را در نظر گرفته ، از نگاه کمیت گرایانه پرهیز می کند وبا جسارت بهترین گزینه را برای ارایه ی یک تصنیف عاشقانه بر می گزیند . . .
هرچه َآن خسرو کند شیرین بود ...
کرم قلاوند

م.ج.جهرمی در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

سلام
به نظر این حقیر از زیباترین غزلیات حافظ است و آنقدر زیبا و روان است که نوشتن حاشیه بر آن حرام است!
نکته ای در این شعر است که خیلی وقته ذهن منو مشغول کرده:
"از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند"
از معنای بسیار زیبا و عمیق آن بگذریم این سوال باقی میماند که گرد بودن و گشتن زمین رو اولین بار گالیله متوجه شده یا حافظ و یا اینکه در زمان حافظ هم ثابت شده بود؟

م.ج.جهرمی در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

سلام
بیت سوم و چهارم با بیت با بیت اول موقوف المعانی هست:
در بیت 3 و 4 حافظ داستان فراق (بیت 2) را میگوید: اینکه اول در بهشت بوده (توضیح اینکه بهشت که در بیت 4 با سایه درخت طوبی، حور بهشتی و حوض کوثر توصیف شده ایده آل او نبوده و هوای کوی دوست او را از بهشت غافل کرده) و در واقع بهتر است بگوییم آنها را در برابر معشوق هیچ حساب کرده و از یاد برده است. در واقع تعبیر حافظ از داستان آدم و حوی با آنچه در تفسیر رایج وجود دارد متفاوت است. بنا به گفته حافظ سیر حرکت آدمی از بهشت به دنیا یک سیر صعودی و در جهت رسیدن به معشوق است.
این مطلب با این شعر مولانا که میگوید: (به مقام خاک بودی سفر نهان نمودی، چو به آدمی رسیدی هله تا به این نپایی) سازگاری بیشتری دارد.

کاظم در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۸:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۹:

بیت «تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می ...» قاعدتا خطاب به لولی بربط زن آمده بنابراین در ترتیب ابیات باید بعد از بیت «ای لولی بربط زن تو مستتری یا من ...» بیاید.

عاطفه در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱:

به نظر شما با شستن دست بی نمک در آب تمامی دریا ها چیزی فرقی می کنه؟به نظر من کاری رو بدون انتظار جواب نیک از طرف بنده انجام دادن این مشکل رو بهتر حل می کنه.

بی نام در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۸:۳۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۴:

فکر میکنم ترک دنیی باشد نه دینی

بزرگمهر در ‫۱۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۳ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴:

گر آمدنم به من بدی نامدمی
ور نیز شدن به من بدی کی شدمی ؟
به زان نبدی که اندرین دیر خراب
نه آمدمی نه بدمی نه شدمی
شدمی بهتر است در آخر اورده بشود چون در پاره ی دوم بیت اول در پایان آمده و به گونه ای از آرایه ی لف و نشر استفاده شده

مهرداد ملکان در ‫۱۴ سال قبل، یکشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۰، ساعت ۲۰:۱۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴۰:

حکایت و داستان - کنیز چینی
یکی را از ملوک، کنیزکی چینی آوردند. خواست در حالت مستی با وی جمع آید. کنیزک ممانعت کرد. ملک در خشم رفت و مر او را به سیاهی بخشید که لب زبرین‌اش از پره‌ی بینی درگذشته بود و زیرین‌اش به گریبان فروهشته.
هیکلی که صخر‌الجن از طلعت‌اش برمیدی و عین‌القطر از بغل‌اش بگندیدی؛
تو گویی تا قیامت زشت‌رویی بر او ختم است، و بر یوسف نکویی
چون‌آن‌که ظریفان گفته‌اند:
شخصی نه چون‌آن کریه‌منظر کز زشتی او خبر توان داد
آن‌‌گه بغلی نعوذ بااللاه مردار به آفتاب مرداد
آورده‌اند که سیه را در آن مدت، نفس طالب بود و شهوت غالب؛ مـِهرش بجنبید و مـُهرش برداشت. بامدادان که مَلِک کنیزک را جست و نیافت، حکایت بگفتند. خشم گرفت و فرمود تا سیاه را با کنیزک استوار ببندند و از بام جوسق به قعر خندق دراندازند. یکی از وزرای نیک‌محضر روی شفاعت بر زمین نهاد و گفت: سیاه بی‌چاره را درین خطایی نیست که سایر بنده‌گان و خدمت‌کاران به نوازش خداوندی متعودند. گفت: اگر در مفاوضه‌ی او شبی تاخیر کردی، چه شدی؟ که من او را افزون از قیمت کنیزک دل‌داری کردمی. گفت: ای خداوند روی زمین! نشنیده‌ای؟:
تشنه‌ی سوخته در چشمه‌ی روشن چو رسید تو مپندار که از پیل دمان اندیشد
ملحد گرسنه در خانه‌ی خالی برخوان عقل باور نکند کز رمضان اندیشد
مَلِک را این لطیفه پسند آمد و گفت: اکنون سیاه تو را بخشیدم؛ کنیزک را چه کنم؟ گفت: کنیزک، سیاه را بخش که نیم‌خورده‌ی او، هم او را شاید.
هرگز آن را به دوستی مپسند که رود جای ناپسندیده
تشنه را دل نخواهد آب زلال نیم خورده دهان گندیده

ادیب ع در ‫۱۴ سال قبل، یکشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ (مهدی نامه):

با عرض سلام.قصیده ای که آقای دکتر جمشیدیان،با همین شماره و مضمون (و به قول خودشان)از نسخه ی خطّی دیوان شاه نعمت الله ولی که در سال 1274ه.ق استنساخ شده،و در مورد آن،پژوهشی نیز انجام داده اند،جز چند بیت انگشت شمار بقیه،کلّی با قصیده ی ارائه شده توسط شما ، فرق دارد.(هم چنین ایشان ، اشاره نموده که نسخه ی مشارالیه،از روی قدیمی ترین نسخه ی خطّی دیوان شاه نعمت الله که مربوط به دوره صفویه است و در ماهان کرمان نگهداری میشود ، استنساخ شده است.)این چه طور میشود؟

fatima در ‫۱۴ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۱۹:۴۴ دربارهٔ رهی معیری » ابیات پراکنده » باید خریدارم شوی:

شعله گر شعله کشد جام می ومستان را...
نقل شعر رهی عزیز است که شایسته ؛گلی ؛است در جمع بهترین مفاخر ایران روحش شاد....

سید حسین در ‫۱۴ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۱۷:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴:

میگه ره زین شب تاریک نبردند به روز
نه برون لطفا دقت کنیده

حامد در ‫۱۴ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱:

بیت چهارم مصرع دوم
کردیم و عشق را به پدیدست غایتی
نوشته شده که درستش
کردیم و عشق را نه پدیدست غایتی
هستش.
ممنون از سایت عالی تون

رامین شمشیری در ‫۱۴ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۱۷:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

بر اساس رباعیات عمر خیام- تالیف مرحوم حسن دانشفر همدانی- چاپ اقبال- 1373
ما و می و معشوق در این کنج خراب
جان و تن و جام و جامه در رهن شراب
آزاد زخاک و باد و از آتش و آب
فارغ ز امید رحمت و بیم و عذاب

این نسخه پخته تر و درست تر به نظر میرسد.
رامین شمشیری- آپریل 2011.

محمد خزائی در ‫۱۴ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

سلام
ضمن عض تشکر و خسته نباشید.
به نظر می رسد در مصراع دوم بیت پایانی به جای کلمه«ملامت» بهتر است کلمه «نصیحت» قرار گیرد.

سید ابراهیم هاشم زاده در ‫۱۴ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۰۷:۳۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۸:

دو بیت اول این غزل جاافتاده است که بر اساس نسخه خلیلی می آورم:
ای جگر خون کن پوشیده و پیدا چه بلایی
جلوه هایت همه اینجاست تو باری به کجایی
تو نگاهی اگرم دیده زند فال تماشا
وگر از تار نفس نغمه گشاید تو صدایی

سید ابراهیم هاشم زاده در ‫۱۴ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۰۷:۲۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۲:

ابیات این غزل با اشتباهاتی درج شده که اختلاف نسخه نمی تواند باشد چرا که در وزن و معنی ایجاد اشکال می کند. صحیح این ابیات بر اساس نسخه خلیلی چنین است:
1. وضع متین / باد و بروت.
3. زیرِخرسواران.
4. تا پوستین.
11. کاف و واو و نون.

ناشناس در ‫۱۴ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۰۷:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست:

تو بیت پنجم "کرد او اندر غزایش کاهلی" درسته

Mehrdad در ‫۱۴ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳:

ozre mikhaam bidaar na bizaar baash.

Mehrdad در ‫۱۴ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳:

منکر عقل است و دین، از عقل و دین بیزار مباش
salam dar inja bidaar baash sahihe aste.

همیرضا در ‫۱۴ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۱۶:۰۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۴:

دربارهٔ بیتِ :
تهمت وضع تظلم ...
اینجا را ببینید:
پیوند به وبگاه بیرونی

۱
۵۲۴۲
۵۲۴۳
۵۲۴۴
۵۲۴۵
۵۲۴۶
۵۴۶۹