شریفی در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۳ آبان ۱۳۹۰، ساعت ۰۷:۴۰ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۳ - در تحقیق الدنیا سجن المؤمن:
با سلام.
احتمالا مصراع آخر بیت آخر به صورت زیر است:
چرا بیرون خود میجوئی ای سست
با تشکر
محسن در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ آبان ۱۳۹۰، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲:
اینک لبان چون عقیق
رسته در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ آبان ۱۳۹۰، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:
در جواب جناب محسن،
پس قبول میکنید که این غزل هیچ اشارة مستقیم یه مقولة مرگ ندارد. من معتقدم که اشارة غیر مستقیم هم ندارد.
ولی برویم اصل مطلب.
اعتراض من نه به کار رفتن کلمة افیون در این غزل است بلکه حالات ارایه شدة در این غزل حالات بنگ و افیون و موارد مخدر است. حتی اگر بیت آخر این غزل را حذف بکنید همان احساسات و خیالات عالم هپروت را در میان میاندازد نه چیز دیگررا. حال چرا جامعة امروزی ایران اینگونه ناتوانیهای بیمارگونه را به نام هنر قالب میکند خود جای شگفتی دارد.
تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز از کلمة افیون ( تریاک و تریاق راکنار بگذلریم) در آثار مولوی در 29 جا به کار رفته است، به این ترتیب:
درغزل ها: 89، 245، 683، 855، 1025، 1113، 1141، 1215، 1247، 1644، 1855، 1931، 1261، 2637، 2393، 2398، 2441، 2550، 3201 ( 19 مورد)
درترجیع: یک مورد
در رباعی ها : 1428، 1483
درمثنوی: 7 مورد
من شما را دعوت میکنم که آن 19 غزل را به دقت بخوانید و ببینید که بین عزل 1855 و بقیه چه تفاوتهایی وجود دارد. خواهید دید که همة آن 18 غزل شما را جهت میدهند، به جان فزونی میدهند، انرژی می دهند، و این یک غزل شما را سرگردان، گسیخته، کاسته، وارفته، نمیدانم نمی دانم، می کند. نه نشانی از ازل میدهد و نه جهتی به سوی ابد دارد. سرگشته و سرگردان است، بیمار نیهیلیست است. در نهایت میشود ، میشود سوز وافور، میشود آخیییی … و دربی خطرترین حالت میشود . هیچ نشانی از عشق و همت عشق ندارد .در آن 18 غزل قطب نمای عشق حاضر و ناظر است و راه به توحید می برند. این یک غزل سرگردان افیون است، حتی اگر بیت آحر آن را حذف کنید.
نبض شاعر در غزل خوب میتپد. حالات شاعر را بعداز قرنها میتوان در غزل گرفت. متأسفانه بسیاری از شاعران حساس آفت زده میشوند نبض بیماری آنها هم در اشعارشان میتپد و مهمتر آنکه بعد از سالها آفت آنها سرایت میکند و جان های بیمار با یک خمیازه به لالایی می روند. .
برای من جای شگفتی است که چرا شهرام ناظری همة دیوان به این برزگی را ول کرده و رفته این غزل را انتحاب را کرده است.
در جامعة بیمار، بیماری هم خریدار دارد و متأسفانه گاه تنها کالاست.
حسین در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ آبان ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:
مصرع اول بیت سوم باید باشد: منم ز شوق تو دیوانه تا تو سلسله زلفی
ناشناس در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ آبان ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۰۷ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:
مصرع اول بیت سوم باید باشد: منم ز شوق تو دیوانه تا تو سلسله زلفی
حسین قیومی در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲ آبان ۱۳۹۰، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸:
مصرع اول بیت یکی مانده به آخر باید باشد: دی مدعی دعوت من کرد که سلمان
مهدی-م در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱ آبان ۱۳۹۰، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۲ - گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن:
شتر را چو شور طرب در سرست
اگر آدمی را نباشد خرست
مهدی-م در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱ آبان ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:
بامدعی بگوییداسرارعشق ومستی
تا بیخبر نمیرد در درد خودپرستی
هاله در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱ آبان ۱۳۹۰، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:
بیت اول این شعر با شعری از حافظ هم مفهوم است که حافظ می فرمایند
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
محسن در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:
در جواب جناب رسته:
عرض می کنم من نگفتم این شعر نظر حضرت مولوی راجع به مرگ است بلکه می خواستم بگویم همانطور که برای حضرت علی به عنوان یک انسان سوالاتی پیش می آید برای حضرت مولانا هم همین گونه است و این شعر همانطور که عرض کردم بیان ظریفی از چرایی و چگونگی ازل و ابد البته با تمثیلی شاعرانه است و قرار نیست شاعر هر جا کلمه ای را به استعاره برای بیان منظوری آورده باشد به معنای اعتقاد به اثر آن باشد بطور یکه مولانا در جای جای غرلیاتش از واژه طریاق یا تریاق برای تلخی و خاطره ای بد از اتفاقی استفاده کرده است حال بگوییم این غزل مربوط به مولانا نیست چون از کلمه تریاک برای بیان یک معنی استفاده کرده است.به هر حال نظر شما برای من قابل احترام و تامل است و سعی میکنم موارد مشابه این شعر را در آینده پیدا کنم و در این شرح بیاورم.
ali در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۱:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۴:
از شبنم عشق خاک آدم گل شد
بس فتنه و شور در جهان حاصل شد
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطره خون چکید و نامش دل شد
چون در مصرع اول بیت دوم در رگ زدن می باشد پس استفاده از خون صحیح تر می باشد.
احمد قاف در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۹ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۱:۱۵ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ (مهدی نامه):
این قصیده ناقص است، آنجا که شاهان قاجار و پهلوی را نام میبرد، از دجال می گوید کجاست؟!
عیسی در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۹ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:
اولا تسمعی که در میان ابیات شعرای عارفی همچون حافظ و سعدی و غزالی دیده می شود را نمیتوان به همین راحتی "تحت الفظ "برداشت کرد؛ البته از آن طرف هم نمیتوان صرفا یک معنای عرفانی را برای اینگونه اشعار لحاظ نمود. اما آنچه در این میان مسلم می نماید این است که هرگز نمیتوان این چنین به دیده تسامح به اشعار بزرگان سخن ایران نگریست.گذشته از آن گرچه ممکن است همچون چوب دوسرطلا باشد اما بایستی متذکر شد منافاتی میان این دو ادعا نیست همچنانکه در میان غزلیات مولانا ابیات این چنینی بسیار و در میان مثنویات وی ابیات رکیک بسیارتر ملاحظه می شود در حالی که به تحقیق مولانا را سرآمد عرفای شاعر می دانند و استدلال محکم تر این که چه خوش می سراید خود حافظ که پیر ماگفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد.
جمشید پیمان در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۹ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
هرکه را خوابگه آخر نه که مشتی خاک است؟ بر وزن فعلاتن،فعلاتن،فعلاتن، فعلن. دربیت مندرج در این غزل ( نه که) اسقاط شده و در نتیجه وزن هم تغییر کرده است .
سعید در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۱ - رود کارون:
زیبا بود یاد غروبهای دل انگیز خوزستان افتادم
نسیم در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » آزاده:
بیت 5 مصرع 1:
بی حاصلی و خواری من بین که در این باغ
مهران شمس لاهیجی در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ رهی معیری » رباعیها » اندوه مادر:
در شگفتم کسی به این راحتی حکم می کند که "محن در مصرع اول بی معناست" و جالب انکه پیشنهاد جایگزین هم می کند! البته پاسخ داده شده کاملاٌ درست است؛ لیکن شخصاٌ خود چنین سعه صدری نداشتم و ندارم.
فرزاد در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷:
با سلام
بنده در یک نسخه مصرع اول بیت پنجم را اینگونه خواندم:
"عشرت شبگیر کن بی ترس کاندر راه عشق"
و با توجه به اینکه در مصرع دوم صحبت از آشنایی با میر عسس می شود به نظرم صحیح تر باشد
ممنون میشوم اگر راهنمایی کنید
امیر عیسی زاده در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
من زیاد اهل شعر خوندن نیستم ولی وقتی که این غزلو خوندم علاقه ام به شعر چندین برابر شد
سپیده- دانشجوی ارشد دانشگاه تهران- رشته ی زبان و ادبیات فارسی در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۳ آبان ۱۳۹۰، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر: