امیر در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۹:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰:
با "ناشناس" موافق نیستم.
به بیت شش اشاره کردید ، اما پیش از این بیت در بیت سه می خوانیم:
شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای
قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه
شاید محبوب این قدر برای حافظ عزیز است که از او برای خود بتی ساخته است.
در غزل دیگری حافظ می گوید:
به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد/ جهان بگیرد اگر دادگستری داند.
یا در بیت پنجم که به نظر من اوج این غزل است با توصیف "ظاهر" معشوق ، او را خدایی که عالم به هرگونه سر و رازی است معرفی می کند:
سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آختهای یعنی چه
خدایی که از میان حافظ با او آمیخته است و تاب این آمیختگی سنگین را ندارد.
فیروز در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶:
بادرود
از دوستان خواهشمندم .نسبت به معنای سروده ها هم نظر بدهند تا عقاید شاعر بیشتر به میان عموم برده شود.
max در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:
من این شعر رو خیلی دوست دارم نه فقط ازلحاظ ادبی و این چیزا. به خاطر اینکه میدونم مورد پسند امیرالمومنین واقع شده.
امیر حسین در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:
دکتر جعفری لنگرودی در
کتاب (راز بقای ایران در سخن فردوسی) معتقد است که فردوسی شیعه مذهب نیست اما
اعتقاد مفرط به اهل بیت دارد.
[ روزنامه اعتماد 26/2/85]
و نیز محمد علی
اسلامی ندوش در کتاب “چهار سخنگوی وجدان ایران” مینویسد: درباره مذهب فردوسی بحث
زیادی صورت گرفته است او را منسوب به شیعه دوازده امامی، زیدی و سرانجام هفت امامی
دانستهاند که هیچ یک دلیل متقنی به همراه ندارد. این بحث نشأت گرفته از ابیات
آغازین شاهنامه است که به نظر میرسد که در آنها دست برد زیادی راه یافته است از
مجموعه شاهنامه چنین برمیآید که فردوسی برفراز فرقهها حرکت میکرده. [چهار سخنگوی
وجدان ایران – محمد علی اسلام ندوش]
اما در مورد اشعاری که فردوسی در وصف سیدنا
علی کرم الله وجهه سروده است باید گفت: سرودن این اشعار هم دلیلی دیگر برسنی مذهب
بودن فردوسی است. زیرا اهلسنت و الجماعة محبت آل رسول را از واجبات میشمارند و تا
به حال هیچ سنی مذهبی دیده به جهان نگشوده مگر اینکه محبت آل و اصحاب رسول گرامی
اسلام در خون و گوشت او عجین بوده است.
امام ادریس شافعی رحمه الله که یکی از
ائمه چهارگانه اهلسنت درمورد محبت اهلبیت چنین میسراید:
یا اهل بیت رسول الله
حبکم فرض من الله فی القرآن أنزله
کفاکم من عظیم القدر أنکم من
لم یصل علیکم لا صلوة له
[دیوان امام شافعی]
و نیز شاعرانی همچون مولانا،
سعدی و … که در سنی بودن آنها هیچ تردیدی نیست اشعار زیادی در وصف اهلبیت
سرودهاند:
مولانا جلال الدین رومی میسراید:
از علی آموز اخلاص عمل شیر
حق را دان منزه از دغل [مثنوی ص 162]
و نیز میگوید:
گفت پیغمبر علی را کای
علی شیرحقی پهلوانی پردلی [همان منبع ص132]
سعدی میفرماید:
خدایا به حق
بنی فاطمه که بر قول ایمان کنم خاتمه [ کلیات سعدی] و…
و اما این مطلب که
آیا سلطان محمود به خاطر شیعی بودن فردوسی بر او خشم کرده است و وی را از دیارش
رانده است؟ باید گفت:
همانگونه که قبلا گفتیم منبع این سخن چهار مقاله عروضی
سمرقندی است. این کتاب از نظر تاریخی فاقد اعتبار است و اکثر حکایات آن جعل
میباشد. صاحب کتاب “فردوسی و شعر او” در مورد چهار مقاله عروضی چنین مینویسد: در
آن مقاله یک انشا و عبارت پردازی است و از لحاظ تاریخی اعتباری ندارد و بدان استناد
نمیتوان کرد. شاید هیچ حکایتی از حکایات آن نباشد که از خبطه و خطا و سهو و اشتباه
و حتی جعل خالی باشد.
[فردوسی و شعر او]
علاوه بر این اکثر محققین علل دیگری
برغضب سلطان محمود نسبت به فردوسی بیان کردهاند که بعضی آنان عبارتند از:
1-
تاریخ سیستان که بالاتفاق معتبرترین و مهمترین مأخذ شرح حال فردوسی است و فقط ربع
قرن یا کمتر از عهد فردوسی بنگارش درآمده است ملاقات فردوسی با سلطان محمود را چنین
بیان میکند.
و حدیث رستم برآن جمله است که بولقسم فردوسی شاهنامه به شعر کرد و
بر نام سلطان محمود کرد و چندین روز همی برخواند. محمود گفت: همه شاهنامه خود هیچ
نیست مگر حدیث رستم و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست. بولقسم گفت: زندگی
خداوند دراز باد، ندانم اندر سپاه او چند مرد چون رستم باشد اما این دانم که خدای
تعالی خویشتن را هیچ بنده چون رستم دیگر نیافرید این بگفت و زمین بوسه کرد و
رفت.
ملک محمود وزیر را گفت این مردک مرا بتعریض دروغ زن خواند! وزیرش گفت:
بباید کشت. هرچند طلب کردند نیافتند. چون بگفت و رنج خویش ضایع کرد و رفت هیچ عطا
نایافته تا بغربت فرمان یافت… [تاریخ سیستان بتصحیح ملک الشعراء بهار]
2-
ابوالعباس فضل احمد از وزارت افتاد و احمد بن حسین میمندی وزیرسلطان شد و از اینکه
نام وزیر پیش در بن کتاب برده شده است غضبناک گردید.
3- بزرگان و شاهان قدیم در
شاهنامه ستوده شدهاند و سلطان محمود که بنده زاده بود (ندانست نام بزرگان شنود). و
…
بهر حال، دلایل و براهین سنی مذهب بودن فردوسی واضحتر از آن است که بتوان او
را به دیگر مذاهب نسبت داد.
امان الله قویاش در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۸:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:
تشکر بسیار زیبا بوده
mahsa در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
besssiar zibast
اسدالله در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:
قصیده را امیر سعرا معزی چنین جواب داد :
رستم از مازندران اید همی
زین ملک از اصفحان آید همی
فرهاد در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۰:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:
های من عاشق مولاناهستم
هفت آسمان را بر درم از هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگرید بر جان سرگردان من
حجت در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۵:۳۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۴۱ - بجهان دردمندان تو بگو چه کار داری:
سلام
من چجوری میتونم به موسیقی این شعر دسترسی داشته باشم ؟ منظورم فایل صوتی است نه مستند HOME
مادر امیرعلیی در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
ولی چه حاصل
ان که مثل یاس سپید در دریای ترنم دعوت جانانش میرقصید وخرامان بسوی او رهسپار بود دردانه مــــــن بود. پس به حق باید گفت که
من به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود.
مادر امیرعلیی در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.
این مصرع برای هرکسی رنگ بوئی داره
و با شنیدن آن خاطرات تلخ و شیرینی را بیاد میاره
ولی من اون بخاطر اینکه کلمه به کلمه اش شده نقش وجودم و روحم دوست دارم ومکررا" تکرارمیکنم
در زمانی که طفل 5/4 ساله زیبائی در دریای بیکران فغان وحسرت روی امواج خاطره ها و ارزوهای مستقبلینش رهسپار دیار باقی بود چشمان خسته وخونباری برای اخرین بار اورا نظاره میکرد و می خواست که سعی کند باور دارد این گذشتن ز او را
سید مصطفی حسینی در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:
در بعض از نسخ این بیت نیز مشاهده گردیده است
دیگر مرا معامله با هیچکس نماند
بیعی که بی حضور تو کردم اقالتست
شهرام در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۶) حکایت احمد غزالی:
با سلام.
در مصرع اول از بیت اول
باید به جای "دلفروز " نوشته شود " دل افروز "
که بیت اینچین می شود:
به پیش پاکبازان دل افروز چنین گفت احمد غزال،یک روز...
با تشکر
ترکی بچاری در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۷:۳۵ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۲ - حکایت:
نان و حلوا چیست؟
علی حسینی ملک آباد در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۳:۰۵ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت جشن مهرگان و مدح سلطان مسعود غزنوی:
این شعر بر وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع سروده شده است
اما در بعضی ابیات به صورت فعلاتن فعلات فاعلاتن فع در آمده است.
این کار در بعضی از شعرای قبل از جمله رودکی سابقه داشته است.
میدانیم که در وزن رباعی هم چنین اتفاقی می افتد و جزو اختیارات شعری است. ظاهرا این اختیار در سایر شعرها مورد پسند نیفتاده و کم کم از رواج افتاده است در بعضی موارد تنها مفتعلن به صورت مفاعلن آمده است.
مشورح تر از این سخن گفتن در حوصله نبود.
احسان امامو... در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:
ببینین دوستان بیاین اول مستی رو تعریف کنیم مستی یعنی راستی یعنی اینکه انسان وقتی مست میشه تمام چیزهای که که تو زهنش میگذره رو رو مکنه که این همیشه خوب نیست
خیام در این شعر اگر ما اطمینان نداریم که حقیقت این است که تنها این جهان وجود دارد به همان اندازه مطمئن نیستیم که جهان دیگری نیز وجود دارد و همینطور است وجود خدا و دیگر امور اعتقادی.حال چرا باید بر سر یک شک تمام زندگی خود را نابود کنیم چرا نباید از لذت مستی بهره مند شویم در حالی که در هر صورت بیخبریم و این آگاهی جز رنج چیزی برای ما ندارد.
از دوستان خواهش میکنم همه چیرو به اسلام و دین و عرفانیت ربط ندن خوش بختانه دو بیتیهای خیام که اونو از شعرای دیگه منمایز کرده بسیار صریحو بودنو ساده بودنشه اشعارشه البته با معانی فوق العاده عمیق که یه بچه دو ساله هم میتونه بفهمه فقط اینو بگم اونای که این شعرو به عرفانیت ربط فقط یه جای کار خوبی کردن که اسمشونو ننوشتن
tannaz در ۱۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۱۰:
آستان جانان استاد شجریان منبع موثقی برای تصحیح نمی باشد. همان در آیو صحیح است چون با مصرع بعدی هم خوانی دارد:
خوش آن ساعت که یآر از در در آیو
شو هجران و روز غم سرآیو صحیح نمی باشد.
ابی در ۱۳ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۸:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:
آقای ناشناس عزیز. ما ایرانی ها ذاتا خود پسندیم. چون فکر می کنیم آدم های عاشق و مست شراب بی ارزشند و آنچه ما می اندیشیم ارزشمند است دوست داریم تعبیر خودمان را از کسانی که دوست داریم ارائه کنیم. حافظ هم عارف نیست. چه برسد به فیلسوفی به بزرگی خیام. ای کاش کارها بزرگ و زیبا ادبیات فارسی را بدون پیش داوری و خود پسندی دوباره می خواندیم
مجید فاضل در ۱۳ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:
جانا هزاران آفرین درست است
چاپ چهارم 1370 خطیب رهبر
شاهین شیرزادی در ۱۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۲ مهر ۱۳۹۰، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰: